بی گدار به دل جاده نزنیم: باز هم در باره فرایند

بارها و بارها در جلسات آموزشی، بازدیدها و یا در جلسات گروهی در باره طراحی فرایند صحبت کرده‌ام و بر آن تأکید ورزیده‌ام. جالب اینجاست که همواره یادمان می‌رود! یا حتی گاهی وقتی تقریبا رو به انتهای کار تسهیلگری هستیم، یادمان می‌افتد که فرایند را ترسیم کنیم. البته باید پیش از شروع و درگیر شدن، این طراحی را انجام دهیم. تأکید کرده‌ام حتی برای یک جلسه دو ساعته هم فرایند طراحی کنید. به قول دکتر عادل سلیمانی، بدون طراحی فرایند و پایش آن، گم می شویم!

در این مطلب می‌خواهم در باره سطوح طراحی فرایند صحبت کنم که البته مطلب غریبی نیست چون در اکثر کارگاه‌ها و جلسات آموزشی روی طراحی فرایند کار کرده‌ایم. طبیعی است وقتی به تسهیلگرمان می‌گوییم فرایند کار را ترسیم کنیم منظور این است که مرحله به مرحله مشخص کند چگونه فرایند تسهیلگری را در یک منطقه روستایی (که مثلا چندین روستا در آن قرار دارد) یا در یک ناحیه شهری (که در آن چندین محله قرار دارد) به پیش می‌برد. البته این طراحی فرایند تنها برای پروژه ها نیست بلکه حتی برای یک جلسه سه ساعته هم باید همین کار را کنیم. دقت کنیم ممکن است همه فرایند مبتنی بر تسهیلگری و یا بخشی از آن مبتنی بر تسهیلگری باشد (برای مثال ممکن است در فرایندتان پیش‌بینی آموزش کرده باشید و این آموزش حتی تسهیلگرانه نباشد).

از سطح اول طراحی شروع کنیم. سطح اول در باره کلیات است. این که مراحل را مشخص کنیم و بگوییم هدف از هر مرحله چیست یا حداقل اینکه خروجی هر مرحله مشخص شود. با این کلیات، مشخص می‌کنیم مسیرمان به چه صورت است. طبیعی است فرایند تبادل تجربه با فرایند برنامه‌ریزی فرق دارد و در طراحی ما باید مشخص شود که چند مرحله یا گام داریم و در هر گام با چه منظور و هدفی پیش می‌رویم و البته خروجی‌های هر مرحله احتمالا چه خواهد بود. شایسته است هدف یا اهداف فرایند با هدف کلی تر برنامه خوانا باشد و اهداف فرعی (هدف از هر مرحله) نیز متناسب با هدف فرایند و اهداف برنامه باشد.

سطح دوم در باره فن‌ها یا همان تکنیک هاست. در این سطح باید مشخص کنیم برای هر محله چه فن‌هایی را به کار خواهیم گرفت. برای مثال، در فرایند برنامه‌ریزی محلی، در مرحله ارزیابی وضع موجود، ممکن است از «نقشه منابع روستا» استفاده کنیم. ترسیم مشارکتی این نقشه حتما کمک کننده است که مشارکت کنندگان درک بهتری از منابع روستای خود داشته باشند. به این ترتیب، در فرایند تسهیلگری مشخص می‌شود که به چند فن (تکنیک) در این فرایند نیاز داریم. گاهی ممکن است دو یا چند فن را در این سطح از طراحی در نظر بگیریم و انتخاب یکی از آنها را منوط به وضعیت موجود در منطقه یا جلسه کنیم. چگونگی ورود و خروج هم در همین سطح باید مشخص گردد.

سطح سوم طراحی فرایند در باره ابزارهاست. در اینجا وارد جزئیات می‌شویم. حالا لازم است دقت بیشتری کنیم. شخصا همیشه اصرار دارم که حتی پرسش‌ها هم در همین سطح معین شود (پرسش‌ها از جمله ابزارهای مهم تسهیلگری است). بگذارید مثالی بزنم. گاهی برای این که مشارکت‌کنندگان در یک جلسه بدانند چطور یک فن یا تکنیک اجرا می‌شود یک بار تمرین می‌کنیم تا بدانیم چگونه اجرا می‌شود. این تمرین ابزاری ضروری است و کمک می‌کند اجرای مشارکتی بهتری داشته باشیم. در ضمن، همین تمرین بخشی از ابزارهای تسهیلگر است برای اینکه مطمئن شود شرکت کنندگان درست پیش می‌روند. یا برای مثال، اجرای برخی از فنون یا تکنیک‌ها مستلزم آن است که شرکت‌کنندگان اصولی را رعایت کنند. این که این اصول مشارکتی تعیین گردد یا اینکه همراه با اجرای فن یا تکنیک و به عنوان بخشی از اجرا به شرکت‌کنندگان گفته شود، بخشی از ابزارهایی است که لازم است مشخص گردد. در پایان برخی از جلسات یا مراحل، نیاز به صورتجلسه گروهی است که باید مکتوب و امضاء شود.

در این سه سطح، در باره مکان، یا حتی تجهیزات یا کاغذ و قلم صحبت نمی‌کنیم. این‌ها مواردی است که می‌توان بعدا با دقت بیشتری مطرح کرد و شاید لازم نباشد در طراحی فرایند بیاید. به عبارتی طراحی فرایند به ما می‌گوید چه مراحلی، با چه اهدافی، چه خروجی‌هایی و با چه روش‌ها و ابزارهایی انجام می‌شود.

می ماند دو نکته آخر: یکی اینکه این فرایند را تا جایی که مقدور است گروهی طراحی می کنیم، یعنی اینکه اگر تسهیلگران گروه هستند، با هم طراحی می کنیم یا اگر پروژه ای قرار است اجرا شود، با هم و گروهی طراحی می کنیم. در ابتدای راه، طراحی فرایند و اجرای آن بیشتر از آنِ تسهیلگران است اما به تدریج همین فرایند را با محلی ها به اشتراک می گذاریم و یه تدریج ایشان هستند که صاحبان اصلی فرایند خواهند بود. یادمان باشد که سپردن فرایند را در طراحی خود داشته باشیم.

دوم اینکه دقت کنیم تسهیلگر با برنامه یا فرآیندهای از پیش تعیین شده وارد می شود و در مسیر اجرای هر مرحله با توجه به شرایط، مسیر را به پیش می رود اما در جریان برنامه اتفاقی می افتاد مانند مطرح شدن تعارضات قدیمی که عملا اجرای فرایندهای از پیش تعیین شده با مانع روبرو می سازد یا ممکن است یک حادثه طبیعی رخ دهد، یا حتی در روستا فرد مهمی فوت کند. گاهی فرایند متوقف می شود یا بخشهایی باید حذف شود، یا لازم است بخش هایی به فرایند اضافه شود. در این حالت، لازم است فرایند مورد بازنگری قرار گیرد. می توان به صورت دوره ای - حتی اگر اتفاقی هم رخ نداد، فرایند را بازنگری کرد و برای این کار چنان که در مطلبی دیگر توضیح خواهم داد، پایش فرایند ضروری است.

با تشکر از خانم ها زهرا عبادی، سمیرا جولایی، فرزانه نرجسی، احترام مازادی، و آقایان دکتر عادل سلیمانی، دکتر حسین بدری پور و دکتر فرهاد عزیزپور - به سبب پیشنهادهایی که برای بهتر شدن این مطلب ارائه کردند که لحاظ گردید.

باز هم در باره ترسیم فرایند تسهیلگری

جلسه دوم آموزش پایه تسهیلگری اجتماع محور به «فرایند تسهیلگری» گذشت. کار گروهی شرکت کنندگان در پنج گروه انجام شد. مهم ترین نکته ای که در بازخوردها به ایشان توضیح دادم آن است که کمتر گروه هدف را دیده اند که بیشتر تسهیلگر یا تسهیلگران را. از یک سو متوجه شدم که به نوعی عاملیت تسهیلگر است که از نظرشان برجسته است تا عاملیت مردم یا افراد گروه هدف. درست است که تسهیلگر مداخله می کند و اصولا آغاز کارش با مداخله و ورود به اجتماع است. این ورود برای آن است که کاری کنیم تا اجتماع عامل شود. در ترسیم فرایند، باید به این اصل دقت کنیم که هر عبارت یا جمله به کار رفته "فاعلش" کیست. در یک رویکرد «پاسیو»، این تسهیلگر است که همه کاره است و سکان امور را به دست دارد. در رویکرد «فعال»، این اجتماع محلی (یا گروهی از آن اجتماع محلی) است که سکان امور را به دست گرفته است و به پیش رود. 

دقت کنیم که اگر تسهیلگر سکان دار باشد دیگر تسهیل کننده نیست بلکه عاملی است که به اجتماع رفته است تا کارهایی را انجام دهد که همه خوب هستند (مانند آموزش یا برگزاری کارگاه...) اما خبری از گروه هدف در واژگان نیست. تسهیلگر حرفه ای کاری می کند که اصلا خودش آموزش ندهد بلکه فرایند آموزش به دست توانای اهالی انجام شود و حتی بیشتر اینکه به جای آموزش دادن، این فرایند یادگیری است که تقویت گردد. در اینجا گروه هدف خود "عامل" است و فعلیت دارد. یادتان باشد به عنوان تسهیلگر هستیم تا کاری انجام ندهیم. 

از شرکت کنندگان درخواست کرده بودم که ویدئوی اینجانب را در آپارات در باره فرایند اجتماع محور تماشا کنند تا بهتر متوجه معنای فرایند شوند؛ در ساده ترین حالت، فرایند همان زنجیره ساده علت و معلولی است. در این زنجیره، اگر تسهیلگری علت است تا کاری انجام شود، آن کار خود نیز علت می شود تا معلول دیگری رخ دهد. دراین صورت نمی شود که «تسهیلگر» پیوسته فعلیت داشته باشد تا کاری انجام شود. اشتباه است اگر بگویم که آموزش می دهم تا گروهی از اهالی یاد بگیرند و دوباره بگویم کارگاه کسب و کار راه اندازی می کنم تا جوانان مشغول به کار شوند. باید بگویم: من تسهیل می کنم تا گروهی از اهالی در باره کسب و کار یاد بگیرند، و بعد این گروه از اهالی دست به کار می شوند تا مقدمات راه اندازی کارگاه کسب و کار را فراهم کنند. در این روش بیان دوم، تسهیلگر «تسهیل کننده» است و گروهی از اهالی «عامل»، چون خودشان یاد گرفته اند و خودشان گام به پیش نهاده اند. امیدوارم که دستان به درستی متوجه شده باشند. 

سعید نوری نشاط