باز هم در باره درس آموخته در جریان تسهیلگری ارزشیابی مشارکتی

وقتی که در حال تسهیل کردن فرایند ارزشیابی مشارکتی هستیم (تسهیلگری ارزشیابی مشارکتی)، همواره تأکید داریم که ارزشیابی مشارکتی فرصتی است برای یادگیری. به عبارت دیگر به هنگام گفتگو در باره فعالیت های صورت گرفته، خروجی های به دست آمده و دستاوردها و اینکه آیا واقعا به اهداف مان رسیده ایم یا نه، تأکید داریم که مستقیم و غیرمستقیم باعث یادگیری خواهد شد. ممکن است این مرور خود درس آموخته هایی داشته باشد. برای مثال در حین جلسه، متوجه نکته تازه ای می شویم که پیش از این از آن غفلت کرده بودیم یا اینکه واقعا متوجه نکته ای نو و جدید می شویم. این درس آموخته ها جای خود را دارند و تسهیلگر ارزشیابی باید متوجه این بخش از درس آموخته ها باشد. برای مثال در انتهای جلسه یا کارگاه ارزشیابی بپرسد که آیا از این گفتگوها چیزی هست که برایتان نو و تازه باشد یا از این گفتگوها چیزی تازه یاد گرفته اید؟

اما گاهی درس آموخته ها در جریان فعالیت های ما ایجاد می شوند. برای مثال، روشی را به کار بسته ایم که جواب نداده است و بعد در عمل مجبور می شویم که این روش را عوض کنیم. وقتی که روش تازه ای را به کار می بریم و بعد متوجه می شویم که این روش تازه دارد کار می کند و اثربخش است، به تدریج این روش تازه را در مسیر کارمان بیشتر به کار می بریم، در اینجا ما یاد گرفته ایم. همین تغییر رفتار یک درس آموخته است. درس آموخته ها در اینجا حاکی از تغییر نگرش و تغییر رفتار ماست. یعنی اینکه از قبل نمی دانستیم که باید روش تازه ای را به کار ببریم بلکه در جریان عمل متوجه می شویم که باید رفتارمان را عوض کنیم. این درس آموخته ها ارزش بسیاری دارند. ممکن است در شرایط دیگری کار نکند و این درس ویژه همان پروژه یا محل باشد اما گفتنش به سایرین ضرورت دارد زیرا وقتی که سایرین متوجه می شوند که شما چگونه درس گرفته اید، می توانند همان الگوی یادگیری شما را جای دیگری به کار ببرند.

بگذارید یک مثالی بزنم. فرض کنید در جریان پروژه ای در یک محله یا در یک روستا، قرار است که آموزش هایی را برای مردم محلی سازمان دهیم. پس از مدتی متوجه می شویم که مردم از آموزش استقبال نمی کنند. آنها در جلسات آموزشی حضور نمی یابند یا اگر حضور می یابند، حوصله شان زود سر می رود یا جلسه را ترک می کنند یا اگر حتی تا انتها می نشینند، خوب گوش نمی دهند یا توجه ندارند. تسهیلگر این فرایند متوجه می شود که باید روش آموزش را عوض کند و به جای آن مثلا از «روش آموزش در عمل» یا «یادگیری از طریق انجام دادن» را به کار می برد. پس از مدتی متوجه می شود که یادگیری رخ داده است و این روش خروجی های مناسبی را ایجاد کرده است. این تغییر روش، همان درس آموخته است. باید بتواند این درس آموخته را بنویسد و البته به سایر همکاران یا دوستان دیگر یا کسانی که در اجرای این پروژه سهم داشته اند منتقل کند.

حالا برگردیم به ارزشیابی مشارکتی. وقتی که در باره درس های آموخته صحبت می کنیم منظورمان این است که تسهیلگر فرایند ارزشیابی مشارکتی باید از مجریان یا تسهیلگران محلی یا مدیران پروژه بپرسد که در جریان اجرای پروژه شان، چه رفتارها یا روش هایی تغییر یافته است. این پرسش ها باعث می شود که مجریان یا تسهیلگران بتوانند درس های خود را تدوین کنند. دقت کنید که گاهی این تغییر رفتارها رخ داده است اما ممکن است مجریان ندانند این تغییر رفتارها می تواند درس های آنان باشد.

جمع بندی کنم: دو دسته درس آموخته در جریان تسهیلگری ارزشیابی مشارکتی به دست می آیند اگر جلسه را خوب تسهیلگری کنید: یکی درس هایی که مرتبط به جلسه ارزشیابی است (یعنی ارزشیابی به مثابه یادگیری) و دوم درس هایی که در جریان پروژه به واسطه تغییر رفتار یا روش کارمان گرفته ایم. هر دو دسته درس آموخته اهمیت دارند و لازم است که حتما مکتوب شوند.

تشریک مساعی برای پایش و ارزشیابی مشارکتی

در باره پایش و ارزشیابی مطلب بسیار گفته شده است و منابع بسیار منتشر شده است. همین اواخر، کتاب «ارزشیابی پیامدگرا در فرایند توسعه پایدار، راهنمای پایش و ارزشیابی پروژه های توسعه روستایی» به قلم دکتر ابوالقاسم شریف زاده، دکتر علی اسدی و مهندس مهنوش شریفی را خواندم. انتشارات جهاد دانشگاهی این کتاب را منتشر کرده است و به نظرم می تواند یکی از منابع موثق برای پایش و ارزشیابی باشد. البته نکات بسیاری در این کتاب وجود دارد که دلم می خواهد در باره آن قلم بزنم. اما یک نکته هست که توجهم را در درجه نخست جلب کرده است: «پایش و ارزشیابی مشارکتی نوعی فرایند تشریک مساعی تمامی دست اندرکاران در سطوح مختلف به منظور پیشبرد یک پروژه توأم با ارزیابی و انجام اقدامات اصلاحی مورد نیاز است.» (ص. 147). این جمله واقعا تصویری زیبا از پایش و ارزشیابی ارائه داده است. عبارت کلیدی در این جمله، «تشریک مساعی» است که به نظرم از آن غفلت شده است. لازم است در اینجا اشاره کنم که ورود این عبارت به مجموعه واژگانم را مدیون دکتر فرهاد عزیزپور هستم که چقدر زیبا در تصویر کردن انسجام و یکپارچگی، به تشریک مساعی اشاره می کند. تشریک مساعی به چه معنی است؟

فکر می کنم که این واژه معادل partnership باشد یا حداقل وقتی که در منابع دم دستی موجود در اینترنت به دنبال آن می گردی، برابر انگلیسی تشریک مساعی، partnership است و البته این واژه حداقل در انگیسی صرفا به معنی همکاری صرف نیست بلکه شراکت است یعنی شما در «سیستم» شریک می شوید و سهم شراکت خود را پرداخت می کنید و در مقابل نفع می برید. من همان سیستم قدیمی سه تا R را برای partnership به کار می برم (و تجربه عملی تعریف آن را در چند پروژه داشته ام) یعنی اینکه هر کسی وارد تشریک مساعی می شود چه حقوقی دارد (Rights)، چه مسئولیت هایی دارد (Responsibilities) و در عین حال چه نفعی یا به عبارت بهتر چه عایدی دارد (Returns). در اینجا تفاوتی در معنا بین همکاری و تشریک مساعی وجود دارد اینکه هر تشریک مساعی همکاری است ولی هر گونه همکاری به معنی تشریک مساعی نیست در واقع تشریک مساعی شاید سطح بالاتری از همکاری باشد که در طی آن هر یک از تشریک مساعی کنندگان در موضوع سهمی دارند (هر چقدر میخواهد باشد) که باید توسط همه اعضای یک سیستم تشریک مساعی به رسمیت شناخته شود. البته دراین حالت شاید partnership به collaboration نزدیک می شود چون در این واژه آدم ها یا سازمانها در جریان عملی کار با هم کار می کنند.

حتما هم در cooperation و هم در partnership مشارکت وجود دارد اما مطابق با تئوری نردبان مشارکت آرنشتاین partnership در واقع پله بالاتری را داراست یعنی نزدیک شدن طرفین به هم و توافق بر انجام کاری در این حالت حتما هر یک از طرفین (یا هر یک از چندین طرفین) دارای حقوق نسبت به هم هستند، هر یک دارای تکالیفی هستند و هر یک دارای منافعی. گفتگوی میان تشریک مساعی کنندگان و جریان توافقات پیوسته هر دو ضروری است چرا که هر دو یا هر چند طرف نیاز دارند که پیوسته با هم مسائل را روشن سازند و به قول یکی از دوستان مرزها را باید دقیق تعریف کنند و درد بیشتر پروژه های مشترک این است که مجریان متعدد تعریف توافق شده ای از یک پروژه ندارند و گاهی نبود مزرهای تعریف شده یکسان برای تک تک مشارکت کنندگان مشکلات ایجاد می کنند. این موضوعی است که فقط با گفتگوی پیوسته حل می شود.

البته باز هم به جز این مواردی که در اینجا نوشته ام به تشریک مساعی فکر کرده ام و فکر می کنم که این یکی از قشنگ ترین چیزهایی است که از دکتر عزیزپور یاد گرفته ام و پیگیر آن هستم که عمیق تر شوم. برای عمیق تر شدن شاید لازم باشد چارچوب هایی برای این تشریک مساعی تعریف کنیم به ویژه این که وقتی طرح منظومه ها دارای سطوح مختلفی (1) در سطح ملی، (2) در سطح استانی، (3) در سطح شهرستان و به باور من، (4) در سطح محلی دارد. اگر این طور فکر کنیم آنگاه من باید بگویم که هر یک از مشارکت کنندگان در سطوح مختلف این فرصت را دارد که به طور جدی وارد تشریک مساعی شود و از آن منتفع شود اگر به خوبی از این نظام چند سطحی تشریک مساعی مطلع باشد (که من به آن می گویم خودآگاهی از فرایند یا حتی به عبارت دقیق آگاهی در هر زمان یا حتی لحظه به لحظه از آنچه رخ می دهد). پیش از این در پروژه های مختلف ما یک روشی را به کار می بردیم که به آن تحلیل ذی نفعان گفته می شد و من برای آن متدولوژی به کار می بردم که نقش و نفوذ هر یک دست اندرکاران را تعریف می کرد. گاهی این کار را مشارکتی انجام می دادیم و گاهی نیز مشارکتی انجام نمی دادیم اما این کار کمک می کرد که بخش ها را بهتر بشناسیم و بدانیم که چه ربطی به موضوع کارمان دارند. شاید لازم باشد در ابتدای راه تشریک مساعی همان سه R معروف را نسبت به پروژه ها انجام دهیم یا حداقل تشخیص دهیم که در کدامیک از آن چهار سطح این کار باید ضرورتا انجام شود. می دانم که در برخی از پروژه ها این تعاریف جدی است اما این را هم می دانم که این کار بدون تشریک مساعی و البته در غیاب مشارکت کنندگان صورت می گیرد.

اینک با این توضیحات دوباره به جمله نقل شده از کتاب ارزشیابی پیامدگرا در فرایند توسعه پایدار باز می گردم و تکرار می کنم که پایش و ارزشیابی مشارکتی نوعی فرایند تشریک مساعی تمامی دست اندرکاران در سطوح مختلف است یعنی اینکه دست اندرکارانی که با هم پیش از این در طراحی یا اجرا با هم همکاری داشته اند و هر یک نسبت به آن پروژه یا برنامه دارای حقوق و مسئولیت هایی بوده اند و البته برای همه آنها حتما دستاوردهایی داشته است، اینک با هم گفتگو می کنند زیرا باز هم قرار است که با هم تشریک مساعی کنند تا بتوانند برای بهبود پروژه یا برنامه با هم تلاش کنند. حالا متوجه می شویم که این تشریک مساعی فقط در یک سطح نیست (فقط افقی نیست) بلکه عمودی هم هست و در سطوح مختلف صورت می گیرد. در این صورت طراحی چنین ارزشیابی مشارکتی نیازمند یک فرایند است. اتفاقی نیست که با یک جلسه یا حتی یک کارگاه حل شود و به عبارتی چون موضوع پایش هم مطرح است، یک فرایند پیوسته و مستمر گفتگو بین دست اندرکاران است. سازمان دادن چنین تشریک مساعی همان یکپارچگی است که به دنبال آن هستیم.