تسهیلگری نوآوری اجتماعی در گروه ها

در باره تسهیلگری در این وبلاگ بسیار نوشته ایم. امروز با این نگاه به تسهیلگری نگریسته ایم که اگر قرار باشد تسهیلگری برای شکل گیری یا تقویت نوآوری اجتماعی باشد، در این صورت، چگونه فرایندی باید طراحی شود. بدون تردید این فرایندی است که با یک یا دو جلسه نشست فراهم نمی شود. طبیعی است که وقتی صحبت از نوآوری اجتماعی می شود، منظور اقدامی است تازه و خلاقانه که دارای آثار مثبتی بر جامعه است. برای مثال، گروهی که از خرده پارچه ها یا لباس های استفاده شده یا پارچه های کم استفاده موفق شده اند که لباس های مد روز مطابق با اصول خاص خود طراحی و تولید کنند (اشاره به رویداد هناس که برنده جایزه نوآوری اجتماعی شده است به این سبب که در راستای حفظ محیط زیست و صرفه جویی در مصرف انرژی و جلوگیری از مصرف گرایی، با در نظر گرفتن مسئولیت اجتماعی و ایجاد اشتغال و بازتولید محصولات متنوع حرکت کرده اند) گام مهمی در جهت نوآوری اجتماعی برداشته اند. هر چند این گام در اینجا به انتها نخواهد رسید که ظرفیت دارد که با ایده های دیگر ترکیب گردد. اما اگر نگاهی به تاریخچه این گروه بیاندازیم متوجه یک سابقه طولانی از کار و تولید، فعالیت و اندیشه و پیگیری و تلاش خواهیم شد.

اینک اگر آگاهانه به سمت نوآوری اجتماعی حرکت کنیم، به نظرم بسیار اهمیت دارد که ابتدا بدانیم و بخوانیم. باید اعضای گروه به فعالیت های مشابه خود اشراف داشته باشند، مطالعات موردی بسیاری را مرور کرده باشند، بدانند که در دنیا چه کارهایی انجام شده است، تا نسبت به آن کاملا اشراف داشته باشند. این گام مهمی است که نه فقط پیش از شروع هر گونه نوآوری باید صورت گیرد، بلکه باید در تمام جریان نوآوری و فعالیتی که صورت می گیرد، رخ دهد.

با این پیش فرص، آنگاه می توانیم بگوییم که مهم ترین نقش تسهیلگر در فرایند نوآوری اجتماعی این است که بتواند محیطی ایجاد کند که در آن اعضای گروه حس خوبی داشته باشند، بتوانند آزادانه نظرات خود را بیان کنند، با هم گفتگو کنند. وجود این فضای گفتگو نیز برای شکل گیری یا تقویت نوآوری اجتماعی به ویژه در گروه های محلی ضرورت دارد.

تسهیلگر از روش هایی استفاده می کند که به نظرم به اندازه کافی در اینجا در باره آنها صحبت کرده ایم: کارگاه ها یا جلسات مشارکتی با استفاده از بارش افکار و نقشه ذهی به عنوان ابزارهایی که می توانتد خلاقیت را شکل دهد یا بارور سازند. اما به نظرم شاید مهم تر این است که مسئله مان را تعریف کنیم. مسئله یا مسائلی را که گروه قصد دارد آن را حل کند. گاهی گروه صورت مسئله خوبی در اختیار ندارد که بتواند برای حل آن، به نوآوری روی آورد. شاید لازم باشد که تسهیلگر تمرکز خود را روی تعریف مسئله و اصولا مسئله شناسی بگذارد.

تفکر گروهی

مدتی پیش در اینستاگرام از دوستان و علاقه مندان پرسیدم که در باره تفکر گروهی چه فکر می کنند. دوستان نکات بسیاری را مطرح کردند. در اینجا جمع بندی این نکات را آورده ام. از همه دوستانی که مشارکت کردند سپاسگزارم.

گروهی فکر کردن می‌تواند به بهبود تصمیم‌گیری، حل مسائل پیچیده، افزایش خلاقیت، افزایش همبستگی گروهی، و همکاری میان اعضای گروه کمک کند. با فعالیت گروهی فکر کردن، افراد می‌توانند از تجربیات و دیدگاه‌های مختلف همکارانشان استفاده کنند و بدین ترتیب راه حل‌های بهتر و کامل‌تری برای مسئله‌های پیش رو شکل می‌گیرد. همچنین این روش می تواند باعث تقویت ارتباطات درون گروهی شده و باعث افزایش اعتماد میان اعضاء و همبستگی گروهی شود. گروهی فکر کردن همانا تمرین گفتگو برای رسیدن به خرد جمعی است.

بیش از هر چیزی یادمان باشد که گروهی فکر کردن با تمرین حاصل می شود. لذا به خودمان فرصت دهیم که گروهی فکر کردن را تمرین کنیم.

باید فضایی ایجاد کرد که اعضای گروه راحت و بدون استرس و ترس از قضاوت شدن یا بیان افکار، نظرات خود را بیان کنند. قضاوت نکنیم، مسخره نکنیم و این از همه شرکت‌کنندگان بخواهیم. باید به آنان بگوییم که امید داشته باشند. گاهی باید این حس را در افراد ایجاد کرد که تک تک افراد شرکت‌کنندگان در گروه بدانند که گروه به نظر او نیاز دارد و به همین خاطر است که مشارکت می‌کند.

شنیدن مهم است و دوستانی به این نکته اشاره کرده اند که اصولا گروهی فکر کردن یعنی تقویت مهارت شنیدن فعال در گروه است. تسهیلگر باید بتواند این مسیر را تسیهل کند. اینکه همه شنیده شوند و اینکه همه احساس کنند که در شنیده شدن برابرند. یادمان باشد که یک جلسه خوب بارش افکار گروهی باعث می‌شود که هم عزت نفس تک تک افراد تقویت شود و هم اعتماد به نفس را بیشتر می‌کند و هم محرک خلاقیت است.

فراموش نکنیم که کسی نباید از بیان خود خجالت بکشد. شاید لازم باشد که کاری کنیم که مشارکت ساده‌تر شود تا راحت‌تر اعضای گروه حرف بزنند. کسی حس بالاتر بودن یا پایین‌تر بودن نکند. همه احساس کنند در شنیده شدن برابرند و تکمیل‌کننده یکدیگر. همه با هم تشکیل‌دهنده اجزای یک زنجیرند و در نتیجه در گفتگو با هم سهیم هستند. در پایان هم آنچه می‌ماند این است که نتیجه خوبی از گفتگوها به دست آمده است. به عبارتی افراد باید احساس کنند که همه نفع گروه را می‌بینند. تسهیلگر باید بتواند این حس را در شرکت‌کنندگان به وجود آورد که در چنین جلسه بارش افکاری، حتما همه در حال یادگیری هستیم. در عین حال، تفکر گروهی، حتماً هم‌افزایی ایجاد می‌کند و هم‌افزایی راه‌گشاست.

اگر در میان کار، کسی مخالفت کرد، سعی کنیم که از او استقبال کنیم. شاید جنبه‌ای از کار را دیده است که سایر شرکت‌کنندگان ندیده‌اند. باید گوش بدهیم. در جریان تفکر گروهی، مهربانی را تمرین کنیم. صبوری را تمرین کنیم.

در ابتدای جلسه، مسئله یا پرسش باید خوب باز شود. بدانیم که همه متوجه آن شده‌اند و البته مسئله باید دغدغه همه اعضای گروه باشد.

تسهیلگری مشارکت در تفکر گروهی از جمله کارهای سخت این دنیاست. تسهیلگر نقش مهمی در این میان دارد. باید به گروه اعتماد کند و بپذیرد که ممکن است هر نتیجه‌ای به دست آید. امانت داری مهم است (وقتی که کسی نظری را مطرح می‌سازد، تسهیلگر همان نظر را روی تخته یا کاغذ بزرگ منعکس می‌کند) وظیفه تسهیلگر این است که اعضای گروه را به تفکر بیشتر و البته درست فکر کردن ترغیب کند. به آنان باید زمان دارد که خودشان بتوانند راه را پیدا کنند. از اعضای گروه بخواهید که نظاره‌گر نباشند. بگذارید راه‌های فرعی بیشتری گفته شود تا به مقصد برسیم، حتی اگر از اصل پرسش هم دور شدند.

به پرسش اشاره کردیم. دوستان در میان نظراتشان به «درست پرسیدن» اشاره کرده‌اند و بیان کرده‌اند که پرسش‌ها باید درست طراحی شوند. به عبارتی جلسه باید برنامه‌ریزی شود یعنی با توجه به شرکت‌کنندگان، موضوع جلسه، تعداد آنها، زمان و مکان درست انتخاب شود و برنامه‌ای هم برای جلسه داشته باشیم که حول پرسش یا پرسش‌های جلسه باشد. فراموش نکنیم که در میانه راه پرسش و پاسخ کمک‌کننده است و تعامل پیوسته باید حفظ شود.

اگر جلسه مطابق با تکنیک بارش افکار پیش می رود، اصول بارش افکار را رعایت کنیم.

یکی هم نظرش بر این اصل بوده است که بگذارید که شرکت‌کنندگان حتی فرایند را هم خودشان طراحی کنند و به عبارتی حتی ابزار کشیدن و نوشتن گروهی را هم آزاد بگذارید. این طور آنان هم در فرایند و هم در محتوا مشارکت کرده‌اند.

تصویرسازی مهم است. اگر جلسه به صورت بارش افکار است و ماژیک در دست شما، در این صورت می‌توانید به هنگام بارش افکار، تصویرسازی کنید. حاصل بارش افکار روی وایت برد یا کاغذ بزرگی که در معرض دید همه اعضای گروه است، به تصویری تبدیل می‌شود که حاصل اندیشیدن اعضای گروه است. یکی از دوستان نوشته است که «نتیجه» باید در انتهای کار دیده شود!

اگر در یک جلسه تمام نشد، باید اعضای گروه را تشویق کرد که در جلسه بعد حتماً شرکت کنند. هر چند باید مسیری را که تا کنون آمده‌اید، مستند گردد.

دوستانی که در تهیه متن این پست مشارکت کردند: هاجر کیان‌نیا، سید علی ساجد، سمیرا جولایی، علی پوستچی، یاسر فراشاه، رامین محمدی، ملیحه خلقی، سمیه یخچالی، نرگس اکرمی، سمانه شاه‌محمدیان، مهدی فلاحی، لیلا مقصود، مریم کمالی، فرشته دهقانی، حسین متولی، حمید باقری، مسروری، الهه قبادی و معصومه یوسفیان.

تفکر همگرا و واگرا در تسهیلگری حل مسئله

هم در حل مسئله و هم در بداهه، بر خلاقیت تأکید کردیم و در عین حال، می دانیم که امروزه نوآوری تا چه اندازه ارزشمند شده است. اما یادمان باشد که باید مسئله ای داشته باشیم و صورت مسئله به طور روشن و دقیق تعریف شده است. همچنین تا جایی که در توان گروه است، داده های لازم را هم جمع آوری شده است و معلومات گروه مشارکت کننده به حدی است که زمان آن فرا رسیده است که  روی راه حل متمرکز شویم. 

فراموش نکنیم که دنبال استفاده از فرمول ها و برخی روش های رایج یا استفاده از اولین و دم دست ترین راه حل ها نیستیم بلکه به قول آزبورن، "رام کردن یک ایده وحشی آسان تر از آن است که یک ایده نزدیک تر را به راه حل تبدیل کنیم."

پیش از آن که بخواهیم ادامه دهیم، لازم است در باره دو رویکرد متفاوت در اندیشیدن و تفکر صحبت کنیم. یکی تفکر همگرا و دیگری تفکر واگرا. هر دو روش، شناختی هستند و حدود هفتاد سال پیش توسط روانشناسی به نام گیلفورد پایه گذاری شدند. 

در دوره های تسهیلگری بارها درباره این دو رویکرد توضیح داده ام که چطور باید هر دو را در حل مسئله گروهی به کار گرفت. فراموش نکنیم خواه در روستا باشیم یا در محله، یک تسهیلگر حرفه ای این دو روش را به کار می گیرد. در همگرایی تلاش می کنیم با محدود کردن ایده های متعدد، تمرکز را بر یک راه حل بگذاریم و مسیرمان را با پرسش "چرا" به پیش ببریم. درخت مسئله و درخت هدف و تکنیک پنج بار چرا از همین الگوها تبعیت می کنند. 


اما در تفکر واگرا، یادمان باشد هدف تولید ایده های متعدد است. روش اصلی بر یک بارش افکار خلاقانه استوار است. بگذاریم ایده ها بیرون بریزند. زود خسته نشویم. کشیدن یک نقشه ذهنی کمک کننده است. اصلا نگاه ما در تفکر واگرا و کشیدن یک نقشه ذهنی این است که چرا این مسئله را تبدیل به یک فرصت کنیم. ریسک و خطر واگرایی را بپذیریم و انعطاف پذیر باشیم و اجازه دهیم که شرکت کنندگان بیشتر فکر کنند و بیان کنند. و پیوسته عبارت "چرا که نه" بر سر زبانمان باشد. 

همواره پیشنهادم این است که واگرا باشیم، بارش افکار را درست به پیش ببریم. با صبر و حوصله. بعد تفکر همگرا را به کار ببریم و راه حل ها را محدود کنیم. 
حتی شده است که گاهی تفکر واگرا را به کار برده ام و بعد همگرا. به یک راه حل رسیده ایم. بعد دوباره واگرا و نقشه ذهنی و دوباره همگرا. بعد مقایسه کرده ایم. یادمان باشد در برخی از موارد اگر بیست بار یا نمی دانم هر اندازه که حس می کنید اشباع رخ می دهد، انجام دهید تازه ممکن است مشارکت کنندگان تازگی ایده را حس کنند. در مسائل فردی هم همین است.

سعید نوری نشاط