مقدمه ای بر تسهیلگری در آموزش
امروزه، نگرش اصلی در بسیاری از سازمان های آموزشی بر رویکرد مشارکت استوار است و از همین رو، نقش تازه ای به عنوان آموزگار - تسهیلگر، تسهیل کننده مشارکت در کلاس درس است. نکته مهم در این الگو، تکیه بر فرآیند کشف گروهی است.
تاریخ سی ساله اخیر نشان می دهد آموزش رسمی دانش آموز-محور گسترش یافته است. اما اتفاقات بسیار دیگری هم مقوم این الگوهای مشارکتی بوده است. از آن جمله است: رشد رویکردهای مشارکتی در مدیریت و بروز تئوری آموزش سازمانی و روانشناسی فرآیند محور و همچنین نظریه ساختاریابی گیدنز، استفاده روزافزون از گروه ها برای درمان، تأکید دوچندان بر توسعه اجتماع محور، استفاده از میانجیگری در مدیریت تعارض و حل و فصل اختلافات، گسترش رویکردهای مشارکتی در تحقیق و پژوهش، گذر از «آموزش» به سوی «یادگیری»، ورود تجربه گرایی و رفتارگرایی به آموزش و خلق تئوری های تازه مشارکتی، شکل گیری گروه های متمرکز و گسترش و تعمیق روش های تحقیق کیفی.
پاری Parry در سال ۱۹۹۵ بیان می دارد که معلمان تسهیلگر باید مهارت های فنی لازم برای تسهیلگری را داشته باشند و علاوه بر این مهارت های رفتاری و ارتباطات بین فردی و همچنین مشاوره کمک کننده است. وی پیشنهادهای زیر را برای آموزش مطرح می سازد:
- به فراگیران دانش فنی بیش از اندازه ندهید.
- به فراگیران فرصت های بیشماری دهید تا مهارت های تسهیلگری خود را در یک فضای آموزشی به کار گرفته و خود کشف کنند
- دقیق مشاهده کنید که چه چیزی درست پیش نمی رود و لذا راه ها یا روش هایی را پیشنهاد کنید تا از عهده آن برآیند
- منابعی را به فراگیران معرفی کنید تا رشد آنان تداوم داشته باشد
- تسهیلگران آموزشی را تشویق کنید که شبکه های حمایتی همتایان را توسعه دهند
- به آنان در خصوص مهارت هایشان و توانایی شان در رشد بازخورد سازنده دهید
- این را در نظر داشته باشید که فراگیران کارهای دیگری برای انجام دادن دارند
- اگر قرار است که تسهیلگران ما رشد یابند، از منتورها استفاده کنید.
دستورالعمل ها و کتابچه هایی در خصوص تسهیلگری آموزشی در دهه آخر قرن بیستم تدوین شد و در برخی از کشورها هم روش های تدریس در کلاس تغییر یافت. علاوه بر این، الگوهایی از روش های مشارکتی و گروهی در برخی از دروس متداول گردید. محققانی نیز به ارزیابی این روش های تازه پرداختند.
بعدها شوارتز در کتابی در سال ۱۹۹۹، شش بعد تسهیلگری را چنین توصیف میکند:
- یک. بعد برنامه ریزی : اهداف و وسایل مربوط به تسهیلگری و اینکه چگونه گروه هدف گرد هم آیند، مشخص می شود.
- دو. بعد معنا. جنبه شناختی تسهیلگری که به شرکت کنندگان کمک میکند که معنای کار خود را دریابند و تجربه خود را حس کنند.
- سه. بعد مواجه: جنبه چالشی تسهیلگری که آگاهی را نسبت به دو رفتار “مقاوم” و “پرهیز” افزایش می دهد.
- چهار. بعد احساسی: جنبه حساس تسهیلگری که شامل مدیریت احساسات و عواطف است.
- پنجم. بعد ساختار: جنبه رسمی تسهیلگری که شامل روش های یادگیری، شکل گیری و ساختار است.
- ششم. بعد ارزشی: که جنبه صداقت در تسهیلگری است که هم تمرکز بر ایجاد فضای حمایتی دارد و هم به گونه ای است که به افراد احترام می گذارد.
پیش از آنکه که به شش بعد تسهیلگری از دیدگاه شوارتز بپردازیم، خوب است که ابتدا تعریفی از "تسهیلگری گروهی" از نگاه ایشان داشته باشیم. وی تسهیلگری را چنین تعریف میکند: تسهیلگری گروهی فرآیندی است که در طی آن یک شخصی که انتخاب آن برای همه اعضای گروه پذیرفته شده است، و اساساٌ نسبت به مسائل گروه خنثی و بیطرف است، و هیچگونه اختیار تصمیمگیری اساسی ندارد، با پیشبینی و مداخله در فرآیند فعالیت یک گروه، به گروه کمک میکند که مسائل خود را شناسایی کرده و آنها را حل نماید، تصمیم گرفته، و اثربخشی گروه را افزایش دهند. در این صورت از نگاه شوارتز (2002)، وظیفه تسهیلگر این است که به اثربخشی گروه از طریق بهبود فرآیندها و ساختار آن کمک کند. در این تعریف، اگر دقت کنیم، چند نکته مهم توسط ایشان مطرحشده است: یکی اینکه باوجوداینکه تسهیلگر باید از گروه جدا باشد، اما باید موردپذیرش اعضای گروه باشد. درواقع، تسهیلگر مانند "طرف سوم" دیده میشود. منظور از "طرف سوم" این است که تسهیلگر هیچ منفعتی که بهواسطه حل موضوع، توسط گروه (طرف دوم) که ممکن است که منفعت گروه دیگری از ذینفعان را کم یا زیاد کند (طرف دوم) نخواهد بود و درواقع از این ماجرا دور است. ازنظر شوارتز، مطلوب آن است که تسهیلگران اعضای گروه نباشند، یا رهبران آن بهحساب نیایند، زیرا ممکن است بهواسطه نقشی که در حال ایفای آن هستند، تنش به وجود آید. فراموش نکنیم در تسهیلگری آموزشی، ممکن است که معلم یا مربی، چنین نقشی را ایفاء کند. او در فرآیند "کشف یادگیرانه"، دخالتی نمیکند اما ممکن است که در طراحی فرآیند یا ساختار (اینکه چند نفر و چگونه در یک گروه باهم باشند) مداخله کند.
نکته دوم این است که اعضای گروه اجازه دهند که تسهیلگر بتواند تسهیلگری کند درعینحال، تسهیلگران هم باید چنین قضایی را در اختیار داشته باشند (یا به اختیار درآورند) تا تسهیلگری کنند. اما این کار با اعمال زور یا قدرت، یا حتی به این واسطه که من معلم انتخابشده شما هستم، به وجود نماید. تسهیلگران این موقعیت را فقط زمانی به دست میآورند که کارشان را درست انجام دهند، و اینزمانی رخ میدهد که تسهیلگران بتوانند زمانی که لازم است کنار بایستند و بگذارند که گروه کار خودش را انجام دهد. البته این کار آسانی نیست. گاهی تسهیلگران دوست دارند که مداخله کنند تا فرآیند بهتر بهپیش رود اما این مداخله به ضرر فرآیند است. گاهی تسهیلگر، تسهیلگری را چنین تعریف میکند که تسهیلگری یعنی ارائه پیشنهاد یا باز کردن ذهن افراد نسبت به برخی از گزینهها، اما دقت کنید که این کار ممکن است که باعث شود که برخی از اعضای گروه به شما به گونه دیگری نگاه کنند. به این صورت که ممکن است بگویند که شما در حال جانبداری از اندیشه خاصی هستید یا مثلاً طرفدار فلان شخص در گروه هستید. علاوه بر این وقتیکه گفته میشود که تسهیلگر باید بیطرف بماند، یک معنای آن این است که تسهیلگر باید بشنوند، و البته دقت کند که چگونه شیوه استدلال کردن یکی یا گروهی با دیگری مکن است تفاوت کند. لازم است که در این خصوص کنجکاو باقی بماند و درعینحال متوجه باشد که چگونه میتواند کمک کند که اعضای گروه دریک گفتوگوی سازنده واردشده باشند.
نکته سومی که در تعریف شوارتز وجود دارد این است که تسهیلگر تصمیم گیر نیست. همچنین تسهیلگر، میانجی هم نیست. سخت است که جلسهای را تصور کنیم که در آن گروهی از دانش آموزان در حال حل مسئله هستند، و گاهی تسهیلگر فکر میکند لازم است اختیارات تصمیمگیری خود را به کار گیرد تا مثلاً بهسرعت فرآیند کمک کند. ممکن است دانش آموزان تصمیم بگیرند که راجع به مسئله بیشتر فکر کنند اما تسهیلگر بهواسطه اطلاع از برنامه آموزشی دیکته شده، میخواهد سرعت را افزایش دهد. در این صورت ممکن است مشکلاتی به وجود آید. نهتنها تسهیلگر نباید در فرآیند تصمیمگیری مداخله کند بلکه نباید بهگونهای رفتار کند که بهعنوان میانجی میان گروه قرار گیرد (اگر در این خصوص اختلافی به وجود آمد). درواقع وظیفه تسهیلگر این است که کمک کند که همه در فرآیند گفتوشنود مشارکت کنند.
نکته چهارم که از تعریف شوارتز برمیآید این است که تسهیلگران کارشناسان و مدافعان فرآیند هستند. تأکید آنان روی فرآیند است و دقت و توجه آنان به فرآیند است. ممکن است لحظاتی کلاه تسهیلگری را بردارند و تبدیل به یک آموزشگر شوند و نکاتی را درباره فرآیند به مشارکتکنندگان یادآور شوند اما اینها لحظات سازمانیافته و از قبل طراحیشدهای هستند که کمک میکند همه متوجه فرآیند شوند. ممکن است که تسهیلگر از مشارکتکنندگان بخواهد که درباره فرآیند هم فکر کنند و نظر دهند.
ادامه دارد....