پایش تسهیلگری یا تسهیلگری پایش
از من خواسته شده است که در باره پایش فعالیتهای تسهیلگری بنویسم. خود واژه به ما نشان میدهد که پایش یعنی پاییدن و البته پاییدن یک کار درست. اینکه کار درست را، درست انجام دهیم. این تعریفی است که من پیوسته در جریان آموزشها یا در جریان فعالیتهای خودم تکرار میکنم: «کار درست را، درست انجام دهیم.» برای اینکه کار درست را، درست انجام دهیم، باید پیوسته بپاییم. یعنی به کاری که انجام میدهیم، حواسمان باشد.
گاهی از قبل، شاخصهایی را برای پایش تعریف کردهایم. این کار معمولا در اجرای پروژهها رخ میدهد. یعنی از قبل و بر مبنای پروژه، مشخص کردهایم با چه شاخصهایی تسهیلگری خود را در گروه یا اجتماعی محلی میپاییم. در این حالت، محدوده پایش تعریف شده و تمرکزمان بر این است که بر اساس همان شاخصها، کارها را بپاییم و احتمالا بر اساس آن شاخصها، گزارشی را آماده خواهیم کرد؛ اگر هم تغییری مورد نیاز باشد، همان موقع و یا بعدا مطابق با گزارش رخ میدهد.
ممکن است تسهیلگران، در سازمانی مردم نهاد و یا در گروهی فعالیت کنند که آن گروه دارای شاخصهای کلیدی عملکرد یا شاخصهای کلیدی موفقیت است. یعنی در سازمان آنها، شاخصهایی تعریف شده است که برای آن سازمان اهمیت دارد. در این صورت لازم است در جریان فعالیت تسهیلگری هم، به این گروه از شاخصها دقت کرد. برای مثال، تعداد ساعت کار میدانی، یکی از شاخصهای کلیدی عملکرد است. در این صورت، لازم است این زمان حتما ثبت شود و ممکن است حتی افزایش ساعت کار میدانی مد نظر باشد که در نتیجه باید میزان افزایش حضور در میدان لحاظ شود. در مواردی دیگر، ممکن است میزان مشارکت محلی در برنامهریزی و اجرا دارای اهمیت باشد که در این صورت باید علاوه بر اندازهگیری میزان مشارکت، نوع مشارکت نیز سنجیده شود.
در مواردی که تسهیلگر یا گروه تسهیلگری (مانند گروه تسهیلگر محلی) مشغول انجام فعالیتهای تسهیلگرانه هستند، باید از خودشان بپرسند «از کجا بدانیم که این کار درست انجام میشود». در پاسخ به این پرسش، میتوانند شاخصی تعریف کنند. برای مثال، اگر گروه محلی میخواهد به گروهی از همشهریها آموزش تفکیک زباله بدهد، از خودش میپرسد از کجا بدانم کار آموزش درست پیش میرود؟ و در پاسخ میگوید اگر خود شهروندان در جریان آموزش مشارکت فعال داشته باشند کار آموزش درست پیش خواهد رفت. در اینجا شاخصی که باید پایش شود، «مشارکت فعال» است. حالا باید بپرسد که چگونه «مشارکت فعال» را پایش کنیم و بعد برای مثال، میگوید اگر شرکتکنندگان در جلسه آموزشی و در گروهها، نظر بدهند، نظرات دیگران را گوش دهند و با هم گفتگو کنند به معنی وجود مشارکت فعال است. حالا در جریان جلسه آموزشی، باید فرایند تبادل نظر و گفتگو پایش شود. یعنی بررسی شود که آیا یکایک شرکتکنندگان چنین میکنند یا نه. اگر جلسه طوری برنامهریزی شده که فرصت مشارکت به آنان داده شود، در این صورت مهم است که این مشارکت سنجیده شود. حال اگر در جریان جلسه آموزشی متوجه شدیم که شرکتکنندگان، مشارکت نمیکنند، همانجا باید تصمیم بگیریم که چه تغییری در برنامه آموزش ایجاد کنیم تا این مشارکت رخ دهد. در این حالت، با این پایش، کار آموزش را درست انجام میدهیم. یعنی مطابق با شاخصی که در نظر گرفتهایم پیش میرویم.
گاهی هم به جای اینکه کار پایش را تسهیلگر انجام دهد، گامی فراتر میگذاریم و پایش را بر عهده گروه هدف میگذاریم تا آنان نیز وارد تمرین شوند. در این حالت، باید مشخص کنیم که این پایش چگونه صورت میگیرد. لازم است گفتگوهایی صورت گیرد و جلساتی برگزار شود. هر بار که چنین میکنیم، باز همان پرسش کلیدی مطرح میشود: «از کجا بدانیم که این کار درست انجام میشود». در پاسخ به این پرسش، گروه محلی میتواند شاخص یا شاخصهایی را تعریف کند که توسط یک یا چند نفر از اعضای گروه هدف سنجیده شود. به این ترتیب، وارد پایش مشارکتی میشویم که آن را تسهیلگری پایش مینامیم. تسهیلگری پایش یعنی اینکه تسهیلگران فرایند پایش را به گونهای ساده میکنند که گروه هدف مسئولیت آن را بر عهده میگیرد. این پایش درونزاست و منجر به توانمندی میشود. درونزایی از آن جهت است که گروه محلی علاوه بر اینکه در فرایند درگیر میشوند، درمییابند کارها چگونه باید انجام شود. به همین میزان، ظرفیت آنها افزایش یافته و در عین حال، توان برنامهریزی و اجرای آنها نیز بیشتر میشود.
با این نگاه، مشخص است که پایش و مستندسازی ارتباط مستحکمی با یکدیگر دارند. به عبارتی، مستندسازی در خدمت پایش است. در این صورت میتوانیم بگوییم از آنجا که مستندسازی در خدمت پایش است، در این صورت مستند کردن هم کمک میکند تا کار درست را، درست انجام دهیم. مستند، خواه به عنوان «دانش» و خواه به عنوان «مدرک»، به اجرای درست فرایند کمک میکند و به این صورت مشخص میشود چرا مستندسازی تا این اندازه اهمیت دارد.
فرض میکنیم میخواهیم کارگاهی برگزار کنیم. بهترین کار این است که خود شرکتکنندگان در پایش کارگاه مشارکت فعال و آگاهانه داشته باشند. در این صورت اصلاحاتی که در جریان کارگاه پدید میآید، حاصل نظرات شرکتکنندگان است و این یعنی درونزایی. حتی اگر فرایند کارگاه را از پیش تعیین کرده باشیم، در جریان یک پایش درست، ممکن است فرایند کارگاه اصلاح گردد. حالا اگر مستندسازی را در کنار پایش و مرتبط با پایش، توسط خود شرکتکنندگان انجام دهیم، احتمال اینکه از مستندات برای پایش استفاده شود بیشتر میگردد و باز هم احتمال اصلاح شدن فرایند کارگاه افزایش مییابد. این مثال در باره یک کارگاه آموزشی یا کارگاه تبادل تجربه بود. کار سختی نیست که بتوان مثالهایی از این دست در باره کار محلی زد.
میبینیم که اهمیت ویدئوی مشارکتی به عنوان یکی از شکلهای رسانههای مشارکتی در همین است. زیرا این ویدئو، به واقع یعنی درست کردن یک فیلم کوتاه از فعالیتهای انجام شده توسط خود اعضای محلی. آنها در جلسات متعدد در باره آنچه انجام شده فکر میکنند و همین اهمیت مستندسازی را بیشتر میکند.
به عنوان نکته پایانی توجه شما را به تفاوت بین «پایش» و «نظارت و کنترل» جلب میکنم. پایش یعنی اینکه «کار درست» را، «درست» انجام دهیم، اما نظارت و کنترل، به پرسشهای دیگری پاسخ میدهد. از جمله: آیا کار اصلا انجام میشود؟ کار چگونه انجام میشود؟ آیا کار در زمان و مکان مناسب انجام شده است؟ چه کسی آن کار را انجام داده است؟ نتایج و دستآوردهای آن چه بوده و آیا این نتایج و دستآوردها همان است که قبلا طراحی شده بود؟