توسعه روستایی ناحیه محور
فرصتی شد که در روزهای دهم و یازدهم آذر ماه نود و هشت در کارگاهی در خصوص توسعه روستایی ناحیه محور - در کنار دوستان بوم پژوهان - حاضر شوم. کارگاه بخشی از یک فرآیند بزرگتر برای تدوین یک سند توسعه روستایی ناحیه محور بود. شرکت کنندگان از بخش های مختلف دولتی، عمومی و غیردولتی بودند و تسهیلگری در چنین کارگاهی بسیار دشوار می نمود. چند موضوع است که در این نوشته کوتاه خاطر نشان خواهم کرد. اینها موضوعاتی است که در کارگاه مطرح شد:
1- توسعه روستایی ناحیه محور چیست؟ خانم ژنژامبر کارشناس برنامه عمران ملل متحد در ارائه خود در باره توسعه روستایی ناحیه محور آن را چنین تعریف کردند: "برنامه ریزی توسعه با مشارکت ذی نفعان متعدد و به صورت تلفیقی و یکپارچه در ناحیه مشخصی از سرزمین و اجرای آن با این نگاه که آینده مطلوب در آنجا ایجاد شود و این کار با سرمایه گذاری راهبردی در آن منطقه تأمین گردد." چند نکته در این تعریف اهمیت دارد. یکی اینکه این توسعه نقطه ای نیست. یعنی در یک روستا یا چند روستا رخ نمی دهد بلکه در ناحیه مشخصی از سرزمین برنامه ریزی می شود. وقتی که گفته می شود ناحیه ای مشخصی از سرزمین منظور این است که می تواند در یک حوضه آبخیز باشد که بالادست و پایین دست را با هم در برنامه لحاظ کند، می تواند در یک دشت باشد که مجموعه ای از روستاها به واسطه کشاورزی در آنجا شکل گرفته اند یا اینکه ممکن است در یک منطقه عشایری باشد که ییلاق و قشلاق و میان بند آن را در برگیرد. همچنین در این تعریف آمده است که این برنامه ریزی با مشارکت ذی نفعان رخ می دهد. در واقع یک برنامه بین بخشی یا میان بخشی است یا حتی می تواند یک برنامه فرابخشی با حضور بخش ها باشد. به هر حال وقتی که گفته می شود که این کار با سرمایه گذاری راهبردی در آن منطقه تأمین می گردد منظور این است که همه بخش ها توان و انرژی خود را به کار می گیرند.
2. تلقی من این است که در چنین برنامه ای حتما مشارکت مردم محلی در آن سرزمین لحاظ می شود. این برنامه نمی تواند برنامه ای بدون در نظر گرفتن مردم باشد. این فقط نهادهای دولتی نیستند که در آن نقش دارند بلکه مردم محلی حتما باید در فرآیند برنامه ریزی و اجرا و پایش و ارزشیابی نقش داشته باشند. با این نگاه این برنامه باید یک برنامه داشته محور باشد یعنی با در نظر گرفتن سرمایه های محلی صورت گیرد.
3. آنچه که در کارگاه مشاهده کردم این است که هر یک از بخش های دولتی برای خود برنامه ای دارند. برخی از برنامه ها فقط بخشی هستند یعنی اینکه فقط به آنچه که مأموریت دستگاه خودشان است می پردازند. اگر حتی برنامه ای طراحی شده است که در آن دستگاه های دیگر دیده شده است آن برنامه به گونه ای است که باید با مدیریت آن بخش صورت گیرد. اما آنچه که در برنامه ریزی ناحیه محور دیده می شود این است که دست اندرکاران شروع به همکاری نمایند و به گونه ای یک پازل برنامه ای را تکمیل کنند به گونه ای که منابع و توان کارشناسی خود را به اشتراک بگذارند. در بیان این کار ساده است اما در عمل کار دشواری است زیرا نیاز به یک همکاری شبکه ای دارد تا محقق گردد. این همکاری باید به گونه ای باشد که این دست اندرکاران در نشست ها و جلسات متعدد به جایی برسند که بتوانند با هم همکاری کنند.
4. شاید یک نکته دیگر میزان انعطاف پذیری دستگاه ها در همکاری با هم است. این انعطاف در سطح کلان ممکن است بیشتر باشد. یک وزیر با یک امضاء ممکن است تسهیل کننده یک فرآیند باشد. اما وقتی که در سطوح دولتی به سمت پایین می رویم این انعطاف پذیری کمتر می شود. در واقع در سطوح پایین سلسله مراتب افراد تابع دستورات و اوامر سطوح بالاتر هستند. در این صورت باید طراحی به گونه ای باشد که این انعطاف در سطوح پایین فراهم آید (نیاز به یک فضای توان افزا داریم). در عین حال هر بخش باید خود را آماده کند که این همکاری ها در سطوح پایین تر فراهم آید.
5. موضوع برنامه ریزی منسجم مبتنی بر همکاری دستگاه ها با هم موضوع تازه ای نیست. این کار در جریان پروژه منارید هم دنبال می شد. دشواری های خاص خود را دارد. دولت برای تسهیل این همکاری کمیته برنامه ریزی را در سطح استان قرار داده است اما به نظر می آید که این همکاری ها در سطح شهرستان جدی تر است و لزوم آن بیشتر احساس می شود. تمرین این انسجام ضرورت دارد و نتیجه هم به این رودی فراهم نمی شود. این تمرین باید پیوسته صورت گیرد.
6. تأکید بر مشارکت زنان پیوسته در کارگاه تکرار می شد و این موضوع وقتی که بیشتر اهمیت می یابد که به سطح محلی می رسیم. هر چند کارگاه هنوز در مراحل مقدماتی برنامه ریزی بود اما باید این مشارکت ضروری است. در کارگاه زنان مشارکت فعالی داشتند و این جای امیدواری دارد. همین تمرین باید در سطوح پایین تر نیز تمرین شود.
7. عشایر هم باید دارای جایگاه باشند. این تأکیدی است که دوستان شرکت کننده از سازمان عشایری بر آن اصرار می ورزیدند. آنان دوست نداشتند که عشایر فقط به پیوست واژه روستا تکرار شوند. آنان می خواستند که به طور واقعی عشایر در این برنامه به دقت لحاظ شوند. به علل مختلف، پراکنش عشایر در ایران یکسان نیست و برخی از نقاط فقط دارای تراکم جمعیتی عشایر هستند. رشد شهرنشینی در ایران، تبدیل اراضی به کاربرهای مختلف و جاذبه های زندگی شهری باعث شده است که از جمعیت عشایری بکاهد. مناطقی از ایران همچنان جایگاه عشایر باقی مانده است که بیشتر در زاگرس مرکزی هستند.
8. هر گونه برنامه ای باید به گونه ای باشد که آب و خاک و تنوع زیستی حفظ شود. حضور نماینده سازمان حفاظت محیط زیست و نیز نماینده سازمان جنگل ها و مراتع در کارگاه کمک کرد که آنان به فراخور مباحث بر حفاظت از منابع طبیعی در کشور تأکید کنند. منابع طبیعی یکی از سرمایه های اصلی روستاییان است و بدون حفاظت پایدار از این منابع نمی توان صحبت از یک برنامه درست نمود. این موضوع دیگری بود که در کارگاه پیوسته مطرح شد.
9. موضوع گردشگری به عنوان یکی از روش های درآمدزایی برای روستاییان در کنار کشاورزی مطرح شد. در ضمن در جریان این مباحث این موضوع هم طرح شد که باید از میراث روستایی نیز حفاظت نمود. هم بر میراث ملموس تأکید شد و هم بر میراث ناملموس. همچنین در مواردی نیز بر گردشگری اجتماع محور (یا جامعه محور) تأکید شد.