تفکر همگرا و واگرا در تسهیلگری حل مسئله

هم در حل مسئله و هم در بداهه، بر خلاقیت تأکید کردیم و در عین حال، می دانیم که امروزه نوآوری تا چه اندازه ارزشمند شده است. اما یادمان باشد که باید مسئله ای داشته باشیم و صورت مسئله به طور روشن و دقیق تعریف شده است. همچنین تا جایی که در توان گروه است، داده های لازم را هم جمع آوری شده است و معلومات گروه مشارکت کننده به حدی است که زمان آن فرا رسیده است که  روی راه حل متمرکز شویم. 

فراموش نکنیم که دنبال استفاده از فرمول ها و برخی روش های رایج یا استفاده از اولین و دم دست ترین راه حل ها نیستیم بلکه به قول آزبورن، "رام کردن یک ایده وحشی آسان تر از آن است که یک ایده نزدیک تر را به راه حل تبدیل کنیم."

پیش از آن که بخواهیم ادامه دهیم، لازم است در باره دو رویکرد متفاوت در اندیشیدن و تفکر صحبت کنیم. یکی تفکر همگرا و دیگری تفکر واگرا. هر دو روش، شناختی هستند و حدود هفتاد سال پیش توسط روانشناسی به نام گیلفورد پایه گذاری شدند. 

در دوره های تسهیلگری بارها درباره این دو رویکرد توضیح داده ام که چطور باید هر دو را در حل مسئله گروهی به کار گرفت. فراموش نکنیم خواه در روستا باشیم یا در محله، یک تسهیلگر حرفه ای این دو روش را به کار می گیرد. در همگرایی تلاش می کنیم با محدود کردن ایده های متعدد، تمرکز را بر یک راه حل بگذاریم و مسیرمان را با پرسش "چرا" به پیش ببریم. درخت مسئله و درخت هدف و تکنیک پنج بار چرا از همین الگوها تبعیت می کنند. 


اما در تفکر واگرا، یادمان باشد هدف تولید ایده های متعدد است. روش اصلی بر یک بارش افکار خلاقانه استوار است. بگذاریم ایده ها بیرون بریزند. زود خسته نشویم. کشیدن یک نقشه ذهنی کمک کننده است. اصلا نگاه ما در تفکر واگرا و کشیدن یک نقشه ذهنی این است که چرا این مسئله را تبدیل به یک فرصت کنیم. ریسک و خطر واگرایی را بپذیریم و انعطاف پذیر باشیم و اجازه دهیم که شرکت کنندگان بیشتر فکر کنند و بیان کنند. و پیوسته عبارت "چرا که نه" بر سر زبانمان باشد. 

همواره پیشنهادم این است که واگرا باشیم، بارش افکار را درست به پیش ببریم. با صبر و حوصله. بعد تفکر همگرا را به کار ببریم و راه حل ها را محدود کنیم. 
حتی شده است که گاهی تفکر واگرا را به کار برده ام و بعد همگرا. به یک راه حل رسیده ایم. بعد دوباره واگرا و نقشه ذهنی و دوباره همگرا. بعد مقایسه کرده ایم. یادمان باشد در برخی از موارد اگر بیست بار یا نمی دانم هر اندازه که حس می کنید اشباع رخ می دهد، انجام دهید تازه ممکن است مشارکت کنندگان تازگی ایده را حس کنند. در مسائل فردی هم همین است.

سعید نوری نشاط

نخستین هفته دور دوم دوره آموزشی هشت هفته با تسهیلگری

دوره دوم آموزشی هشت هفته با تسهیلگری را آغاز کرده ام و احتمالا این دوره تا پایان آذر ماه نود و نه به طول خواهد انجامید. در این دوره شانزده نفر از تسهیلگران خوب کشورمان شرکت کرده اند و امیدوارم که بتوانم یه این گروه از دوستان کمک کنم که بتوانند مفاهیم و فرایندهای تسهیلگری را بهتر درک کنند. در این دوره مانند دوره پیش، مسائل مهمی که این تسهیلگران با آنان مواجه هستند مرور خواهد شد. 

در هفته نخست سه مسئله مرور گردید. هر یک از این مسائل را در زیر آورده ام اما از آنجا که هنوز کار گروهی دوستان شرکت کنندگان تدوین نشده است، راه حل ها را در اینجا نیاورده ایم (این پست به تدریج در طول هفته روزآمد می شود و برای همین حتما باز هم به سراغ این وب لاگ بیایید): 

مسئله پانزدهم. یکی از مسائل مهمی که همواره با آن مواجه بوده‌ام عدم آگاهی مردم از مشارکت و کارکردهای آن و دیگر گرفتاری‌های روزمره‌ایست که آن‌ها را از مشارکت باز می‌دارد. این مساله در محلات شهر تهران بسیار پررنگ است بطوری که وقتی با مردم وارد گفتگو می‌شویم به گونه‌ای به موضوع نگاه می‌کنند که انگار آخرین و جزئی‌ترین دغدغه‌ی آنان است و آنقدر مسائل بزرگ‌تری دارند که پیش پا افتاده‌ترینشان همین است. البته در نهایت جلب مشارکت به زحمت صورت می‌گیرد و برای مدت کوتاهی تداوم می‌یابد تا یک مساله کوچک از محله حل شود اما بعد از آن دوباره گروه از هم می‌پاشد! اما مساله این است که دغدغه‌های اصلی‌شان چیزهای دیگری از جمله مسائل مادی خانواده است و دائما این موضوع را به زبان می‌آورند و برای حل مسائل محله‌شان با نهایت ناامیدی مشارکت می‌کنند و هیچ گونه اعتمادی نه به یکدیگر و نه به مدیریت شهری ندارند. آن‌ها بیشتر دغدغه معیشت را دارند و مسائل دیگر از قبیل مشارکت در امور محله برایشان در حاشیه قرار دارد و اولویت چندانی برای آن قائل نیستند.  درواقع مساله این است که چه کنیم که مردم محله یا حداقل افراد پیشرو در محله به مؤثر بودن مشارکت پی ببرند به گونه‌ای که خودشان برای محله وقت بگذارند؟ آیا ممکن است بهبود وضعیت محله از طریق مشارکت مردمی بتواند بر اقتصاد خانواده و معیشت مردم محله نیز اثر مثبت بگذارد؟ آیا ممکن است فعالیت‌هایی که در محله تعریف می شود با محوریت اقتصاد خانوار و بهبود معیشت تعریف گردد؟

مسئله یک. در تسهیلگری در محله های شهری، زمانی که از طرف یک ارگان رسمی و دولتی وارد اجتماع می شویم، بارها از سوی افراد محلی (حتی داوطلبان و افراد مشارکت جو) پرسیده می شود برای مشارکت ما چه حق الزحمه ای در نظر می گیرید. در واقع تحقق نفع جمعی مانند بهبود وضعیت محله برای آدم ها کافی نیست و انتظار نفع فردی مادی به ازای مشارکت برای تحقق نفع جمعی دارند. چه تکنیک ها یا ملاحظاتی می تواند به ما کمک کند که افراد تعریف درستی از کار داوطلبانه و مشارکت جویی داشته باشند.

مسئله دو. در شرایط کنونی با توجه مساله کوید ۱۹ که همه جامعه به شکل حادی درگیر آن شدند، بسیاری از ارتباطات اجتماعی دچار گسستگی و انفصال شده، چه در سطح کارشناسی و چه در سطح ارتباط متخصصین با بدنه جامعه. ارتباطات بینافردی هر روز بیش از قبل نیازمند زیرساخت تکنولوژیک و سخت افزاری-اینترنتی و مخابراتی شده است. از همین روی جلسات منظم هم اندیشی شدیداً دچار بینظمی شده اند. از طرفی مراکز کمک رسانی و یا دفاتر سازمان های مستقر در محلات تعطیل شده و ارتباط با ساکنین محلات دشوار شده است. از آنجایی که جامعه هدف ما در محله های شهری، بهره بسیار کمتری از زیرساخت های تکنولوژیک برده اند و یا اطلاعات لازم جهت استفاده از ابزارهای آنلاین را ندارند، ارتباط با جامعه محلی چه در جهت آموزش چه در جهت اطلاع رسانی و یا کمک در بسیاری از مناطق به کمترین حد خود در سالهای گذشته رسیده است. راه حل های جایگزین برای تشویق افراد و حتی تسهیل ارتباطات چه در بخش هم اندیشی و چه در بخش ارتباط با جامعه محلی و جوامع هدف چیست؟

تجربه تسهیلگری مان را بنویسیم (هشتمین هفته از هشت هفته تسهیلگری)

هشتمین جلسه به «تجربه نگاری» اختصاص داشت. 

پیش از اینکه به تجربه نگاری توسط تسهیلگر پرداخته شود، ابتدا دو واژه «ارزش» و «درس آموخته» بررسی شدند و پس از آن، گفته شد که «تجربه یعنی بیان بخشی از فرایند توان افزایی اجتماع محور توسط تسهیلگر یا اجتماع محلی که در آن با دقت قصه آنچه که گذشته به همراه نتایج آن بیان می شود و در این تجربه نگاری، ارزش هایی که بر اساس آن این فرایند پیش رفت و ارزش هایی که در طول آن کشف گردید گفته می شود و همچنین برخی از درس آموخته های مهم در آن بیان می گردد». اگر فرد دیگری این تجربه را بخواند متوجه می شود که این تجربه در کجا و در چه زمانی رخ داده است، متوجه گام های فرایند طی شده می شود و همچنین می فهمد که نظام ارزشی در این فرایند چگونه بوده است و چطور درس ها کمک کننده بوده است.

 

 

مستندسازی و تسهیلگری (هفتمین هفته از هشت هفته تسهیلگری)

خواه برای دوستان تسهیلگری که در چارچوب یک پروژه فعالیت تسهیلگری انجام می دهند، خواه برای کسانی که در دفاتر تسهیلگری کار می کنند یا کسانی که مستقل فعالیت تسهیلگری می کنند، مستندسازی اهمیت فوق العاده ای دارد. در واقع، از ما می خواهند که از جلسات عکس بدهیم، یا فیلم بگیریم یا مرتب گزارش بنویسیم. برای همین ضروری است که در باره مستندسازی بیشتر بدانیم و به نظرم مهم است که با شکل های متنوع آن آشنا باشیم.

ابتدا خوب است بدانیم تسهیلگری یعنی اینکه فرایند تعامل و گفت و شنود را میان مشارکت کنندگان تقویت کنیم به گونه ای که یک نفر به جای دیگران تصمیم نگیرد، به گونه ای که گزینه ها بیشتر گردد و گروه / جمع یا اجتماع بتواند مسئله های خود را تشخیص و برای آن راه حل بیابد. در این فرایند، آنچه مهم است این است که بتدریج همه فرایند را به خود آنان بسپاریم. این "سپردن تدریجی" که به نوعی "خروج مرحله به مرحله" ماست باید به گونه ای طراحی شود که گروه / اجتماع محلی خود را مالک فرایند بداند و نسبت به آنچه که می کند احساس مسئولیت کند. این موضوع شامل حال مستندسازی تسهیلگرانه هم می شود.

با این نگاه، به عبارتی این تسهیلگر نیست که مستند می کند بلکه این گروه / اجتماع محلی است که مستند می کند. ممکن است که در روزهای نخست – در زمانی که تسهیلگری را آغاز می کنیم، مقدور نباشد که حتی از مشارکت کنندگان عکس بگیریم. به تدریج که به پیش می رویم، مستندسازی شدت بیشتری می گیرد. با این حال، همین عکس گرفتن به را گروه / اجتماع محلی "می سپاریم" و سرانجام به گونه ای می شود که فرایند "مستندسازی" توسط گروه / اجتماع محلی به پیش می رود.

پنج شکل اصلی مستندسازی که در گروه های محلی به کار گرفته می شود عبارتند از: گزارش، عکس، فیلم یا ویدئو (به ویژه ویدئوهای کوتاه)، پوستر یا همان کاری که معمولا روی کاغذ یا وایت برد یا روی زمین صورت می گیرد، و سرانجام صورتجلسه. ممکن است در جلسات نخست، هیچ کدام از این ها توسط گروه محلی صورت نگیرد و گزارش را هم خود تسهیلگر بنویسد. اما به تدریج که به پیش می رویم، پوسترسازی (یا همان اندیشه های گروهی) توسط خود گروه محلی آغاز می شود، عکس ها را ابتدا تسهیلگران می گیرند، اما به تدریج نیز خودشان درگیر می شود، صورتجلسه ها توسط مسئول جلسه یا فردی از میان جمع نوشته می شود و تسهیلگر به سمتی به پیش می رود که گروه محلی آن اندازه توان داشته باشد که بتواند مستندسازی را نیز کاملا خودش انجام دهد. به این ترتیب فرایند مستندسازی به خودشان سپرده شده است.

در این میان ویدئوی مشارکتی جایگاه خاصی دارد. لازم است که به آن اهمیت دهیم. اگر یک گروه محلی بتواند ویدئوی مشارکتی تولید کند، توانانیی دوچندانی یافته است. معمولا توان تولید ویدئوها، پس از یک سال کار توان افزایی یا حتی بیشتر، به وجود می آید. البته ممکن است گروه محلی آن اندازه توان یافته باشد که بتواند خود درگیر ویدئو مشارکتی شود. برای تولید یک ویدئوی مشارکتی گروه محلی باید با نحوه کار با دوربین های ساده یا حتی نحوه فیلمبرداری با موبایل خود آشنا شود (در همین وب لاگ در باره فیلم های یک دقیقه ای توضیحاتی داده ام، می توان از آن هم بهره گرفت). به هر حال اعضای گروه محلی باید متوجه شوند که چگونه و از چه زاویه ای و با چه کادری باید فرایند کار خود را یا فرایند یک پروژه محلی را مستند کنند. شاید لازم باشد که ابتدا یک سناریوی ساده بنویسند (یا استوری برد خود را بکشند). متناسب با همین سناریو یا استوری برد، فیلم ها گرفته یم شود و بعد با استفاده از نرم افزارهای ساده تکه فیلم های ضبط شده را ادیت می کنند و از آن خروجی می گیرند. ممکن است لازم باشد که برای ادیت کردن به گروه محلی کمک کنید. یادمان باشد که این فعالیت هر چند ساده باشد، اما لازم است که اعضای تیم محلی حتما ذوق انجام این کار را داشته باشند. وقتی که ذوق این کار را داشته باشند حتما به خوبی از عهده آن برمی آیند.

در جریان هشت هفته با تسهیلگری، از دوستان شرکت کننده درخواست کردم که فهرستی از شکل های متنوع مستندسازی را یادآور شوند. بارش افکار به خوبی پیش رفت. فهرست بلندبالایی از انواع مستندسازی پیشنهاد شد. سپس دوستان برخی از این شکل ها را انتخاب کردند و در گروه های خود در باره فرایند اجرای آن در سطح محلی صحبت کردند. 

در باره فرایند تسهیلگری بیشتری بدانیم (هشت هفته با تسهیلگری - هفته ششم)

پیش از این توضیح داده ایم که وظیفه تسهیلگر این است که به فرایند بپردازد. اینک می خواهیم بدانیم در تسهیلگری، این فرایند به چه معنایی است. ویراستاران فارسی معتقدند که «الف» فرایند را باید «بدون کلاه» نوشت و در این صورت اگر آن را به این صورت بنویسیم: فرآیند، اشتباه خواهد بود. در برخی از متون به جای فرایند از فراگرد یا پروسه استفاده شده است. در تسهیلگری، فرایند یعنی مجموعه‌ای از گام های سازمان یافته و دارای ساختار و مرتبط به هم که در طی زمان منجر به توان افزایی اجتماع محلی شود. تغییرات ایجاد شده در اجتماع محلی ممکن است که به واسطه این فرایند آغاز شونده باشد هرچند که باید پذیرفت که مردم محلی (یا گروه های محلی یا گروه پیشرو) نقش مهمی در شکل گیری مشارکت دارد و در این صورت، هر اندازه که فرایند توسط تسهیلگر/تسهیلگران یا مؤسسه تسهیلگری طراحی شده باشد، اما به واقع این حاصل مشارکت مردم است. تفکر در باره فرایند و طراحی آن و حتی ارزشیابی آن به تدریج به اجتماع محلی سپرده می شود و در این صورت، فرایندی نیست که تسهیلگر پیوسته درگیر آن باشد بلکه جایی باید از آن خارج گردد. 

در باره فرایند شش پرسش مهم پرسیدیم و از دوستان شرکت کننده هم درخواست کردیم که خود به دلخواه یکی از گروه ها انتخاب کنند و با هم گفت و گو کنند و پس از یک بارش افکار اولیه، جمع بندی آن را در گروه اصلی به اشتراک بگذارند. ابتدا شش پرسش مهم را مطرح می کنیم: 

پرسش نخست. ورود به اجتماع محلی به شیوه های مختلفی صورت می گیرد. همه چیز از ارتباط آغاز می شود: مثلا دختر جوانی که با مادرهای روستا ارتباط می گیرد و با آنان صمیمی می شود؛ تسهیلگری که با اعضای شورای روستا صحبت می کند و آنان زمینه ورود را فراهم می کنند. گروهی که با برگزاری یک نمایشگاه از هنرهای دستی در روستا، ورود خود را شکل می دهند. گروه دیگری که با نمایش یک فیلم از کارهای انجام شده در روستای دیگر کارشان را آغاز می کنند. گاهی برگزاری یک نشست عمومی در مسجد روستا، شروع کار است. به نظر شما در ورود به روستا چه ملاحظاتی را باید رعایت کنیم (حداقل پنج ملاحظه). 

گروه در پاسخ به پرسش نوشت: 

۱. شایسته است با حامیان گروه تسهیلگری مانند معتمدین ارتباط های لازم را ایجاد کرد؛

۲. ورود باید تدریجی باشد، از ورود آنی و دفعتی پرهیز کنیم؛

۳.  باید همراه مردم یا گروه محلی حرکت کنیم یا جلوی آنان؛ 

۴. در همان ورود باید به تشکیل یک شبکه کارآمد و منسجم و همچنین به خروج از گروه / اجتماع محلی اندیشید؛ فکر کرد؛ 

۵. آمادگی داشتن برای مواجه با پرسش ها و حتی رفتارهای ناخوشایند؛ صبوری پیشه کنیم؛ 

۶.  احترام به باورها، هنجارها و آیین های مردم و اعتمادسازی؛ 

۷. جا انداختن این نکته که مشارکت در پروژه به نفع اجتماع محلی و تک تک اعضا است.


پرسش دوم. لازم است که هر جلسه با یک پایان خوش به پایان برسد. این بخشی از فرآیند لایفنک هر جلسه ای است که در روستا برگزار می شود. در اینجا دو پرسش داریم: یکی اینکه هر جلسه ای که به پایان می رسد، در پایان چه بخش هایی داریم؟  چه مواردی باید در پایان جلسه ای در روستا پیش بینی شود؟  و دوم اینکه چند مثال هیجان انگیز برای پایان خوش یک جلسه در روستا بزنید؟

گروه در پاسخ به پرسش نوشت: لازم است که هر جلسه ای با یک پایان خوش به پایان برسد. این بخشی از فرآیند لایفنک هر جلسه است که در روستا یا در محله شهری برگزار می شود. این پایان خوش به تداوم جلسات کمک کننده است. در اینجا دو پرسش داریم: یکی اینکه هر جلسه ای که به پایان می رسد، در پایان چه بخش هایی داریم؟ و چطور می توان آن را تبدیل به پایان خوش کرد. در پايان هر جلسه: نوشتن و امضای  صورتجلسه، تعیین زمان و مکان برای جلسه بعدی و نیز اینکه چه کسانی در جلسه بعدی باشند یا دعوت شوند، گرفتن عکس گروهی برای مستندسازی. این موارد باید با دقت انتخاب شوند و با حوصله طراحی شوند. اما در انتهای جلسه باید اتفاقی رخ دهد که انرژی بخش باشد، به آدم ها توان دهد، و آنان را ترغیب کند که جتما در جلسه بعدی شرکت کنند. این همان پایان خوش است. برای مثال در پايان، همه دور هم چاي و شيريني مي خورند و انرژي مي گيرند. یکی از اعضا از قبل می دانسته که باید شیرینی درست کند و آورده است و چای هم خانگی توسط یکی دیگه درست شده است. همین مصداق یک پایان خوش است. برای پایان خوش، به صورت مشارکتی و همراه با محلی ها بیاندیشید و طراحی کنید. 

پرسش سوم. پرسش ها مهم ترین اجزای فرآیندهای تسهیلگری هستند. هر جا، در هر گام، پرسش هایی هستند که قرار نیست تسهیلگر پاسخ بدهد و حتی قرار نیست که تسهیلگر پاسخ را بداند (البته اگر دانست بهتر است). اگر قرار باشد که تسهیلگر پاسخ را ندهد و اگر قرار نیست که تسهیلگر پاسخ را بداند، پس برای چه این پرسش ها را طراحی می شوند. اما پرسش مهم تر این است که اگر قرار باشد که تسهیلگر پاسخ را ندهد و قرار باشد که تسهیلگر پاسخ را نداند، بهتر نیست که خود اجتماع محلی پرسش ها را طراحی کند.

گروه پاسخ داد: تسهیلگر منبع علم و دانش نیست، بلکه اداره جلسه را برای حرکت هم‌زمان همه افراد بر عهده دارد. یعنی، تسهیلگر مسئول نظردهی نیست، بلکه جویای نظرات و دیدگاه‌های اعضای گروه است. تسهیلگری بر چگونگی مشارکت افراد در روند یادگیری یا برنامه‌ریزی تمرکز دارد نه صرفا خروجی جلسه. به همین منظور، حتی تسهیل‌گر می‌تواند خواست مردم را مبدل به پرسش کرده و از خود آنها بخواهد تا جوابی برای این پرسش براساس دانش محلی و تجربه خویش بیابند. پس از آن کارشناس به پرسش ها پاسخ می‌دهد یا اگر کسی پاسخ را بلد نبود باید بلد باشیم که از پاسخ دادن طفره بریم، یا پاسخ رو موکول به زمان دیگری کنیم و در مرحله آخر در طی چندین جلسه هم اندیشی برای رسیدن به یک نقطه خروجی که در آن انتظارات مردم و خروجی فکری، عملی کارشناس بتواند اجرایی شود، گفتگو صورت خواهد پذیرفت.

 
پرسش چهارم. یکی از اجزاء فرآیند ارزشیابی مشارکتی است. این کاری است که در اجتماع محلی به فراخور کارهایی که انجام می شود، تسهیل می گردد. به نظر شما در فرآیند یک ارزشیابی مشارکتی چه مؤلفه هایی باید مورد توجه قرار گیرند و مرور شوند (حداقل به دو مؤلفه اشاره کنید)؟ 

گروه پاسخ داد : برای ارزشیابی، لازم است که گروه محلی یا مردم محلی، اهداف فرایند اجتماع محور را بدانند و این اهداف از قبل تعیین شده باشند و همه در جریان باشند چون ارزشیابی یعنی سنجش اینکه آیا به اهداف رسیده ایم یا نه. اگر اهداف مشخص باشد در این صورت، شاخص هایی را برای هر هدف تعریف می کنیم و سپس مشارکتی با مردم، همان شاخص ها را مورد ارزیابی قرار می دهیم. در ارزشیابی مشارکتی متوجه می شویم که چرا موفق بوده اید یا چرا ناکام مانده ایم. برای همین تحلیل نقاط قوت و ضعف اهمیت دارد. 

پرسش پنجم. فرایندها قابل پیش بینی نیستند، چون به عنوان تسهیلگر با گروه هدفی روبرو هستیم که پویا است و در واقع آنان هستند که نقش بسزایی در فرآیندها دارند. پس چرا باید فرایندها را طراحی کنیم وقتی که نمی دانیم چه خواهد شد؟ 

گروه پاسخ داد: به دو دلیل طراحی فرایند از قبل صورت می گیرد: یکی اینکه وقتی که فرایند طراحی شد و بعد اجرا شد، اگر درست پیش رفت باید ارزیابی کنیم که چرا در طراحی موفق بوده ایم و چه چیزهایی را در نظر گرفته ایم. اگر فرایند طراحی شده موفق نشد و درست اجرا نشد و مردم یا گروه محلی طور دیگری رفتار کردند یا نقش پذیری آنان به گونه ای دیگری بود، در این صورت باید ارزیابی کنیم که چرا موفق نبوده ایم و در این صورت بفهمیم که چرا این اتفاق رخ داده است. در هر دو مورد، وجود یک برنامه قبلی نشان دهنده ذهنیت ما از اجتماع است. در این صورت با ارزیابی فرایند اجرا شده متوجه می شویم که اشکال کار ما چیست یا نقاط قوت آن چیست. 

پرسش ششم. یکی از ویژگی های مهم هر فرآیند این است که به تدریج به سوی پایداری برود یعنی که وابسته به تسهیلگر نشود. برای اینکه فرآیندها پایدار شوند و اجتماع خود صاحب فرآیند شود، چه باید کرد (حداقل سه پیشنهاد) ؟

در باره این پرسش سه گروه کار کردند: گروه نخست، برای رسیدن به پایداری موارد زیر را مطرح کرد: 

۱. اهمیت متبحر بودن تسهیلگر 
۲.تبدیل اجتماع محلی به گروه و تیم از طریق برگزاری جلسات با هدف های مشترک با روش های تسهیلگری
۳. تعیین قوانین گروه و تدوین اساس نامه 
۴. ارائه آموزش های لازم به اعضای گروه در زمینه های نحوه صحیح ارتباط گیری ، فواید انجام کار گروهی ،فن بیان، مطالبه گری و ...
 ۵.انجام کارهای گروهی مشترک و تقسیم وظایف بین اعضای گروه

گروه دوم هم در باره این پرسش و راه تحقق پایداری موارد زیر را مطرح کرد: 

۱. اینکه خود اهالی در فرایند تصمیم گیری و برنامه ریزی اولیه مشارکت داشته باشند، و همین باعث تعهد آنان و پایداری فرایند می شود.
۲. اینکه فرایندی که تعریف می شود، قطعا معطوف به حل یک مساله یا مشکل است که مهمه و دغدغه اصلی خود مردم است نه اینکه تسهیلگر بنا به صلاحدید خودش، آن مشکل را انتخاب کرده باشد و براش فرایند تعریف کند.
۳. مسیولیت پیشبرد اغلب بخش ها را به خود مردم جامعه محلی واگذار کنیم تا درگیر در فرایند اجرا بشوند. بدین صورت  احتمال متعهد شدن آنان به ادامه طرح بیشتر می شود.

۴.هم از نیروهای جوان و هم از افراد مسن که تجربه بیشتری دارند استفاده شود، بدین گونه نیروهای جوان تشویق می شوند، و همچنین تجربه ریش سفیدان هم در حل مسأله به کار گرفته می شود.
۵.اینکه تسهیلگر بتواند ارتباط خوبی را بین اعضای درگیر در فرایند به وجود آورد، دوستی بین آنها شکل بگیرد و این موضوع در اینکه تعهد به آن کار پیدا کنند تاثیر گذار است.

گروه سوم هم چنین نظر داد: 

اول تسهیلگر مشخص کند که همیشه نیست و زمان خروج را معین نماید تا جامعه بداند همیشه تسهیلگر وجود ندارد. آموزش تسهیلگران محلی که در کنار تسهیلگر فرایند اهمیت دارد زیرا تسهیلگر محلی امکان تداوم مقدور می سازد. بعد کم کم تسهیلگر محلی بخش هایی را به عهده بگیرد؛ و سرانجام ارزشیابی کنند، و ببینند می توانند خودشان ادامه هند. پروژه از ابتدا و انتها بر مشارکت مردم و انتخاب نمایندگان جامعه مدنی با ترکیبی از سن، تحصیلات و جنسیت های متفاوت پیش برود تا زمینه گفت گو بین خود مردم فراهم شود. و  این گفت گوها و نشست های مشترک منتهی به ایجاد سازمان های محلی می شود و سازمان های محلی در گروهای مختلف که با خرد جمعی و مشارکت همه افراد زمینه توسعه روستا را توسط خود اهالی فراهم می کند. دیدن نقش تمام ذینفعان و دغدغه ها در پروژه یکی دیگر از اقدامات مهم پایداری پروژه است و حمایت و حفظ ارتباط سازمان متولی با سازمان های محلی گروهای هدف و سایر ذینفعان در ایداری پروژه مهم و ضروری است. همچنین زمان لازم برای پایداری فراهم باشه چون گاهی وقت ها بعد از چندین سال به پایداری یه موضوع می رسد. 

چنان که در بالا می بینید در باره هر یک از پرسش های زیر نظراتی از سوی گروه های بحث مطرح شد. هر چند این نظرات ممکن است کامل نباشد، اما حداقل نظرات دوستان شرکت کننده را در زیر آورده ایم. از دوستان شرکت کننده در فعالیت این هفته، خانم ها افسون رحیمی، مهناز کرمی، فاطمه رضایی، هاجر پورنخعی، مهدیه جعفری، مهتا چابکی، نیره ذوالفقاری، سارا حسنوندی، شیوا اسفاری  و سوزان شهاب پور و آقایان عباس بیدار، امید سجادیان و رضا سعادت منش سپاسگزارم که صبورانه این فعالیت آموزشی در باره تسهیلگری را همراهی کردند. 

 

برای آنکه در باره فرایند تسهیلگری اجتماع محور بیشتر بدانیم، پاورپوینتی آماده شده است. در صورتی که علاقه مند هستید می توانید پاورپوینت را از سایت ppt.ir تهیه کنید. 

برای تماشای ویدئو مربوط به فرایند در آپارات، روی این لینک کلیک کنید. 

پول گرم و پول سرد در فرآیند توان افزایی محلی به چه معنایی هستند؟

در فرآیند توان افزایی محلی، زمان هایی پیش می آید که اعضای گروه محلی یا اعضای یک صندوق محلی یا کسانی که در اجتماع محلی فعالیت می کنند، به دنبال منابع مالی هستند که خارج از روستا یا محله آنهاست. آنان این پول یا این منابع را نیاز دارند تا کار خود را گسترش دهند. همواره این پرسش مطرح است که آیا با رویکرد توان افزایی محلی، باید منابعی را از خارج از روستا وارد کرد یا نه. طبیعی است که در نگاه نخست به نظر می آید که این کار می تواند در جهت افزایش توان محلی باشد. شایسته است که در اینجا به دو مفهوم پول گرم و پول سرد بپردازیم تا بهتر بتوانیم در چنین موقعیت هایی به عنوان تسهیلگر عمل کنیم. 

پول گرم حاصل دسترنج افراد است. تصور کنید که من امروز کاری را آغاز کرده ام و به واسطه انجام آن، دستمزدی به من پرداخت شده است. این دستمزد حاصل فعالیت عملی یا فکری من بوده است. از اینکه این دستمزد را به دست آورده ام خوشحالم و همین ممکن است انگیزه ای باشد که من کارم را ادامه دهم. کشاورزی که محصولات مازاد خود را در بازار می فروشد، دامداری که پنیر خود را به فروش می رساند، یا فردی که صنایع دستی - که حاصل فعالیت دست های اوست - می فروشد، پول گرم به دست می آورد. پول گرم، انرژی بخش است و باعث می شود که با دل گرمتری به آن فعالیت معیشتی ادامه دهیم. 

پول سرد پولی است که از بیرون از اجتماع محلی به اجتماع یا اعضای آن تزریق می شود. مثلا امروز من موفق می شوم وامی بگیرم یا اینکه دوستی به من قرض می دهد یا اینکه بنیادی تصمیم می گیرد که به کمکی به صندوق محلی کند، اینها می تواند نمونه هایی از پول سرد باشد. بابت پول سرد زحمتی کشیده نشده است و اثر آن به ویژه در بلندمدت حس وابستگی است. این پول، درونزایی را ندارد و می تواند باعث سردی فعالیت ها شود. 

زوبیر مینایی (Zubair Meenai) در کتاب خود تحت عنوان توان افزایی زنان روستایی، رویکرد توان افزایی زنان از طریق گروه های همیار اعتبارات خرد، چنین می نویسد:

"دلیل آن هر چه می خواهد باشد، این واقعیت پذیرفته ای است که وقتی زنان از منابع مالی خود، از پول خود، از حسن نیت خود، وام می گیرند، احساس مسئولیت بیشتری می کنند. این موضوع مفهوم پول گرم و پول سرد را به میان می کشد. دیده شده است که در مراحل اولیه وقتی که گروه از منابع ذخیره ای خود - به اعضای خود وام می دهد، اعضا پول را با دقت مدیریت می کنند و تمام الزامات وام را با دقت بررسی می کنند، و به دقت نیز بازگشت پول را پایش می کنند. وقتی که گروه بالغ تر می شود، و با بانک ها یا سایر مؤسسات مالی مرتبط می شود، این مؤسسات مبالغی را در اختیار گروه قرار می دهند تا گروه به کار گیرد. منابع خارجی دیگر ممکن است از ادارات دولتی، طرح ها یا اهدای کمک های مالی یا حتی برنامه های سازمان های غیردولتی باشد. دیده شده است که گروه به تدریج و به مرور با وام های ناشی از این منابع و کمک ها با بی دقتی رفتار می کند... نرخ بازگشت کاهش می یابد... پول خود گروه، پول گرم است و پولی که از خارج از گروه به گروه وارد می شود پول سرد است. از آنجا که پول گرم به خودشان تعلق دارد، در مقایسه با پول سرد، اعضا به دقت آن را مدیریت می کنند، در حالی در مقابل پول سرد، آزادانه تر رفتار می کنند زیرا به آنان تعلق ندارد."(1)

 

اینک می توانیم انتخاب کنیم که آیا لازم است که بر روی آتش گرم حاصله از درآمدهای محلی سردی را روان کنیم. باید دقت کرد. علاوه بر این، تسهیلگر تا می تواند باید در فرآیند یافتن پول سرد، کمترین مشارکت را داشته باشد و در این مورد عمیقا با اعضای گروه محلی صحبت کند و تلاش کند که آنان خوب متوجه شوند که چگونه باید مدیریت کنند. این نکته مهمی است و امیدوارم کسانی که درگیر فرآیندهای اجتماع محور و توان افزایی محلی هستند بتوانند مسیر درستی را برای توان افزایی محلی طی کنند. 

سعید نوری نشاط، تهران، بیست و یکم شهریور یکهزار و سیصد و نود و نه 

== = = = = 

Meenai, Z. (2003). Empowering rural women: An approach to empowering women through credit-based self-help groups. Aakar Books

 

هشت هفته با تسهیلگری: تکنیک ها را درست به کار بگیریم

هفته دوم: 

در هفته دوم، چهار گروه شکل گرفتند. چهار مسئله ای که در گروه ها مطرح شدند به شرح زیر بودند: 

 

آنچه که در کارهای گروهی هفته دوم بارز بود، به کار بستن درست تکنیک های تسهیلگری در فرآیند بحث و گفتگو بود. برای همین لازم است که شرکت کنندگان به چند نکته زیر توجه داشته باشند. 

نکته نخست: وقتی که تکنیک درخت مسئله و درخت هدف را به کار می بندیم (گروه اقتصاد کشاورزی این تکنیک را برای حل مسئله کشاورزی به کار بسته بود)، لازم است که دقت کنیم که در ریشه های درخت مسئله که به علت ها می پردازد لازم است که حتما دسته بندی علت ها صورت گیرد. گروه به درستی از عهده این مهم برآمد و پنج دسته علت (اجتماعی، زیست محیطی، تکنیکی و فنی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی) مشخص شدند. بقیه فرآیند به خوبی پیش رفت. لازم است که یک بار دیگر در درخت هدف و در ریشه ها، وقتی که فعالیت ها پیشنهاد می شوند (فعالیت هایی که باید به طور منطقی هدف را محقق سازند و حتما باید تناظر مثبت همان ریشه های درخت مسئله باشند) لازم است که مشارکت کنندگان در گروه بتوانند این فعالیت ها را با هم ببینند و شاید بتوانند آنها را در یک "بسته" با هم ترکیب کنند. در واقع در این درخت هدف خاص که آموزش، فرهنگ سازی، ایجاد تشکل و افزایش همکاری به عنوان راهکار پیشنهاد شده بود، لازم است که این موارد در هم ترکیب شوند و مثلا یک "بسته" همبسته با رویکرد افزایش توان محلی کشاورزان خرد شکل گیرد. لازم است که اعضای گروه بحث و گفتگو در این خصوص با هم صحبت کنند و چنین بسته ای را شکل دهند. اینک وقتی که کارمان با درخت هدف به پایان می رسد چه داریم: 

  1. می دانیم که مسئله چیست؟ و علت های ریشه های آن چیست ؟ دسته های این علت ها چگونه است؟ و پیامدهای این مسئله اگر به آن رسیدگی نشود چه خواهد بود؟ 
  2. می دانیم که هدفمان چیست (در تنه درخت آمده است)
  3. می دانیم که چه باید انجام دهیم (در ریشه های درخت هدف آمده است) 
  4. می دانیم که عنوان کارمان چیست (ترکیبی از هدف و بسته ترکیبی فعالیت ها) 
  5. و می دانیم که دستآوردهای ما پس از اجرای این برنامه یا پروژه چه خواهد بود؟

نکته دوم:  گروهی که در باره مشارکت مردان صحبت کردند، ابتکاری را برای کشیدن یک نقشه ذهنی شکل دادند. علت ها در بالای صفحه آمده بود و راهکارها در پایین صفحه (در واقع مانند این بود که ریشه های درخت مسئله در بالای صفحه باشد و ریشه های درخت هدف در پایین صفحه). این اقدامی ابتکاری بود و شاید با توجه به کمبود وقت و فشرده بودن بحث ها، لازم بود که چنین نقشه ذهنی به وجود آید. نکته مهم این است که وقتی در باره علت یک پدیده اجتماعی مانند مشارکت نکردن مردان می پرسیم، لازم است که گروه مخاطب را به تفکر بیشتر واداریم. شاید در اینجا تکنیک پنچ بار چرا بتواند کارکرد داشته باشد تا مخاطبین (یا گروه مشارکت کننده برای یافتن علت ها) را به عمق ببرد. آنچه که توسط گروه انجام شده بود، البته جای تقدیر دارد اما لازم است که یادآوری شود که هرچه این چراها بیشتر شود، و شرکت کنندگان برای یافتن پاسخ بیشتر تأمل و تعامل کنند، ممکن است که بهتر بتوانیم به فرآیند حل مسئله کمک کنیم.

نکته سوم: در مسئله وکیل آباد، شایسته است دقت کنیم که چگونه فرآیندی لازم است. شرکت کنندگان در گروه به مسئله پاسخ داده بودند و در واقع خود را بخشی از مخاطبین در نظر گرفته بودند در حالی که نکته ای که باید در نظر گرفته شود این است که چه کنیم که خود اهالی برای این مسئله پاسخی بیابند. با توجه به اینکه کسی که مسئله را طرح کرده است خود از اهالی محله است، در این صورت ارزش داشت که به جای اینکه راه کارهایی را طرح می کردند، به فرآیند می پرداختند و روشن می کردند که چه پرسش هایی باید پرسیده شود تا افراد در محله را به مسئله برساند و پس از آن بتوانند مسئله را حل کنند. 

نکته چهارم: موضوع ترسیم یک فرآیند بخش لاینفک تسهیلگری اجتماع محور است. گروهی که در باره فرآیند مشارکت مردم برای ترسیب کربن و درختکاری کار کرده است، به خوبی فرآیندی را برای توان افزایی محلی ترسیم کرده است و هدف هم این بوده است که تسهیلگر بداند که چه مسیری برای شکل گیری و تقویت این مشارکت و برنامه ریزی محلی باید صورت گیرد. 

دقت کنیم در طراحی فرآیند تسهیلگری، مؤلفه های زیر باید خوب نشان داده شوند: 

  • ورود به اجتماع محلی (چگونه وارد اجتماع می شویم)
  • هر جا که لازم است باید نشان دهیم که چه ورودی هایی را لازم داریم یا چه ورودی هایی لازم است
  • هر جا که لازم است باید نشان دهیم که خروجی هایی شکل می گیرند (دستآوردها) 
  • برای فعالیت ها یا کارهایی که صورت می گیرد حتما یک باکس مشخص داشته باشیم. ممکن است که فعالیت ها توسط تسهیلگر انجام شود یا توسط تسهیلگر "تسهیل" شود، ممکن است که توسط گروه محلی انجام شود یا تسهیل شود یا ممکن است توسط بخشی از اهالی صورت گیرد. لازم است که این موارد از هم تفکیک شوند. 
  • گاهی در جریان فرآیند، رویدادهایی شکل می گیرد. لازم است این موارد را مشخص کنیم. برایش حتما جعبه ای به صورت متفاوت در نظر بگیرید. 
  • برخی از نقاط، نقاط تصمیم گیری هستند. یعنی اینکه ممکن است تصمیمی گرفته شود و فرآیند دو جهت متفاوت بگیرد. باید این نقاط را مشخص کنیم. ممکن است فرآیند پیش بینی شده در برخی از تصمیم ها، از همانجا قطع شود و به زمان تصمیم موکول شود. ممکن است گزینه هایی را پس از آن در نظر بگیریم.
  • همواره نقاطی را برای ارزشیابی مشارکتی و هم ارزیابی فرآیند در نظر بگیرید. 
  • ممکن است این فرآیند هم زمان با فرآیندهای دیگر باشد. گاهی لازم است مشخص کنید چه فرآیندهای دیگری در اجتماع در حال انجام شود. برخی از فرآیندها در روستاها مانند کار کشاورزی یا دامداری ممکن است همزمان با فرایند تسهیلگری باشد. لازم است مشخص کنیم. 

==

هشت هفته با تسهیلگری عنوان دوره آموزشی است که با مربیگری سعید نوری نشاط در حال انجام است.

هشت هفته با تسهیلگری: درونزایی به چه مفهومی است؟

هفته نخست: 

نخستین دوره "هشت هفته با تسهیلگری" را آغاز کرده ام. امیدوارم که به سرانجام خوبی برسد. این دوره کاملا به صورت مجازی طراحی شده است. در این دوره بیست و سه نفر ثبت نام کرده اند و این دوره کاملا رایگان است و به صورت آزمایشی برگزار می شود. هفته نخست با شش مسئله آغاز کردیم. هر شش مسئله توسط شرکت کنندگان در دوره مطرح شده بود. 

جمع بندی صورت گرفته در پایان گفت و گوهای صورت گرفته در شش گروه کاری مسئله ها: 

متوجه شدم شرکت کنندگان بهتر است که در باره درونزایی بیشتر بدانند. درونزایی با این تعبیر که این اجتماع محلی (روستا یا محله شهری) است که باید مسیر خود را بیابد، مسئله های خود را بازبشناسد، برتامه ریزی کند، منابع خود را به کار گیرد و به سمت اجرای برنامه حرکت کند. تسهیلگران یا گروه های مداخله گر در یک برنامه اجتماع محور، قرار نیست که این کارها را انجام دهند بلکه فقط فرآیند را تسهیل کنند. این خود اجتماع است که باید مشارکت کند و برنامه ریزی برای اقدام محلی را انجام دهد. این شاید مهم ترین نکته ای است که در جمع بندی بیان شد. در این خصوص، شایسته است به پنج نکته زیر دقت کنیم: 

یک. شناختن و اهمیت دادن به منابعی که در خود اجتماع یا مجموعه اجتماع ها وجود دارد توسط خود اجتماع بخشی از فرآیند درونزایی است. در اینجا تأکید بر رویکرد داشته محوری است، یعنی لازم است که منابع یا همان داشته ها یا سرمایه ها در سطح اجتماع محلی (محله یا روستا) یا در سطح ناحیه (یا منطقه) هم خوب شناخته شود، دسته بندی گردد، و مورد تحلیل دقیق توسط خود اعضای اجتماع قرار گیرد. برای اطلاع بیشتر در باره سرمایه ها، نوشته ای را در همین وب لاگ با عنوان فرآیند ترسیم نقشه مشارکتی منابع روستا یا محله که خرداد نود و نه پست شده است، مطالعه کنید.

دو. وجود ظرفیت یا توان محلی که بتواند وضع موجود (همان داشته ها و تغییرات آنها در طی دهه های اخیر) را ارزیابی کند، برای آینده مطلوب برنامه ریزی کند (چشم انداز)، مسئله ها بشناسد و بداند که راهکار یا مسیر برای رفع تنگناها و برنامه ریزی محلی کجاست. شاید نیاز باشد که ساختارهای موجود در سطح اجتماع یا ناحیه به کار گرفته شود (لازم است که به فرآیندهای ظرفیت سازی، برنامه ریزی اجتماع محور و نیز برنامه ریزی ناحیه محور دقت شود). این ظرفیت سازی و ورود به فرآیند برنامه ریزی و ارزیابی اجتماع باید کمک کند که سرمایه اجتماعی در سطح محله / روستا یا اجتماعی محلی یا در سطح بزرگتر ناحیه افزایش یابد.  لازم است که ابزارهای اجرای ظرفیت سازی را در اختیار داشته باشد. 

سه. وجود انگیزه برای اینکه آدم ها به این باور برسند که می توانند در کنار هم زمینه را برای تغییر وضعیت محله یا اجتماع یا روستای خود فراهم کنند ضروری است.  

چهار. تسهیلگر/تسهیلگران محلی می توانند کمک کنند که فرآیند ارزیابی و برنامه ریزی محلی با مشارکت اهالی آغاز شود؛ آنان می توانند جلب حمایت کنند یا تلاش هایی برای افزایش ظرفیت شکل دهند (در روستاها ممکن است تعاونی ها، یا گروه های محلی شکل گیرد یا  ظرفیت شورای اسلامی روستا یا دهیاری روستا برای شروع این ارزیابی ها، برنامه ریزی برای اقدام محلی و ارزشیابی افزایش یابد).

پنج. وقتی گفته می شود درونزایی، منظور این نیست که صرفا به منابع داخلی روستا یا محله یا ناحیه توجه شود یا فقط این دسته از منابع به کار گرفته شود. البته تکیه بر منابع و داشته های درونی رویکرد اصلی است. اما دقت کنیم که می توان از منابع خارج از روستا یا روستاهای همسایه استفاده نمود. برای مثال سرمایه انسانی (جوانان روستا) که قبلا ترک روستا کرده اند، ممکن است علاقه مند باشند که کاری برای روستایشان انجام دهند. لازم است که منابع خارج از اجتماع را مروری سریع انجام دهیم. 

 

پس از نوشتار: هشت هفته با تسهیلگری عنوان دوره آموزشی است که با مربیگری سعید نوری نشاط در حال انجام است.

آیا داشته ها افزایش می یابند ؟

وقتی که روند تغییرات در منابع را توسط مردم محلی یا اعضای گروه پیشرو بررسی می شود، ممکن است متوجه مقاطعی از زمان شویم که در آن داشته ها کاهش داشته اند. مثلا نیروی انسانی ماهر یا همان سرمایه انسانی از روستا رفته است. کوچ کرده اند. یا اینکه تعداد کارگران فصلی در روستا رو به افزایش بوده است و همین یعنی کاهش سرمایه انسانی. یا اینکه به عللی، در روستا اختلافی پیش آمده و سرمایه اجتماعی کاهش داشته است. مثلا یکی از اهالی حاضر نیست زمین خود را رها کند که جاده روستایی کشیده شود و همین اختلاف باعث شده که سرمایه اجتماعی در روستا کمتر شود. یا اینکه ساختمان دهیاری بر اثر زلزله تخریب شده است و بعد از زلزله دیگر دل و دماغی برای کسی نمانده است که پیگیر ساخته شدن ساختمان دهیاری باشند. به هر حال اتفاقاتی رخ می دهد که باعث کمتر شدن سرمایه ها در روستا می شود. 

یک بار قبلا گفته ایم که چطور سرمایه ها با هم ارتباط دارند و روی هم اثر می گذارند. روند کاهشی سرمایه ها نیز باعث سرعت گرفتن کاهش دارایی ها می شود. وقتی که خط روند تغییرات در روستا کشیده می شود، ممکن است متوجه این تغییرات در اندازه سرمایه ها شویم. خوب است که در این مورد به گفت و گو بپردازیم. یعنی شما به عنوان تسهیلگر، باید کمک کنید که مردم به خوبی در باره این تغییرات حرف بزنند. سعی کنند که ریشه ها را پیدا کنند. متوجه شوند که چه چیز باعث شده است که این طور سرمایه هایشان را از دست بدهند. 

با این مقدمه، پرسش ما این است: آیا سرمایه ها یا دارایی ها افزایش می یابند؟ پاسخ حتما بلی است. وقتی که در روستا مهارت آموزی رخ می دهد (چه به صورت کلاس یا استاد-شاگردی یا تمرین فردی) نیروی انسانی روستا افزایش می یابد. وقتی که یک فرآیند توان افزایی محلی در روستا آغاز شود و کانونی برای فعالیت های توان افزایی در روستا شکل گیرد، بر سرمایه اجتماعی در روستا افزوده شده است. وقتی که کارگاهی برای فرآوری محصولات کشاورزی در روستا راه اندازی می شود انگار سرمایه فیزیکی و حتی سرمایه مالی در روستا افزایش یافته است. همین طور است در مورد راه افتادن یک صندوق اعتبارات خرد در روستا. البته حتی وقتی فقط یک سرمایه در روستا افزوده می شود همه سرمایه های دیگر نیز اضافه می شوند. جایی خوانده ام که وقتی که همبستگی در روستا رو به افزایش باشد، حتی منابع طبیعی نیز در روستا یعنی همان آب و خاک بیشتر حفظ می شود. یعنی حتی بر سرمایه های طبیعی نیز افزوده می شود یا حداقل کاهش نمی یابند. در این صورت، هر بار که یک طرح توان افزایی در روستایی آغاز می شود، حتما بر سرمایه ها و دارایی های یک روستا اثر خود را به صورت اثربخش می گذارد و این سرمایه ها افزایش می یابند. 

اینک می ماند که دو چیز را بیان کنیم: یکی اینکه چطور مردم یا همان گروه پیشرو متوجه تغییرات شوند و دوم اینکه چطور این تغییرات را تحلیل کنند. این دو موضوع از این جنبه مهم است که بدانیم حاصل این همه رفت و آمد چیست. یادم می آید سال ها پیش یکی از مسئولان دولتی به من می گفت که حاصل این همه رفت و آمد شما باید منجر به افزایش وضعیت درآمدی مردم شود. یکی از حافظان محیط زیست و منابع طبیعی به من می گفت که باید حاصل این همه فعالیت های توان افزایی باید حفاظت از منابع باشد. یکی دیگر هم می گفت که باید سبک زندگی مردم بر همان اصول و اساس گذشته باشد، همان سادگی. الان مردم مصرف زده شده اند. حاصل این رفت و آمدهای شما باید کمک کند که روی سبک زندگی اثر بگذارد. اما من بر این باورم که خود گروه محلی و خود مردم هستند که باید بگویند که دوست دارند به کدام سمت بروند. برای من به عنوان تسهیلگر شاید مهم باشد که اندازه سرمایه اجتماعی روستا را بدانم، چون سرمایه اجتماعی برای بسیج اجتماعی روستا ضروری است. به هر حال مهم است که درآمد افزایش یابد، مهم است که منابع طبیعی حفظ شوند، و حتی مردم دسترسی بیشتری به آب داشته باشند، خوب است که سبک زندگی مردم بر اساس مصرف گرایی نباشد، اما به نظرم مهم تر این است که مردم بتوانند با هم همکاری کنند و همدل شوند. اثرگذاری بر سرمایه اجتماعی اهمیت فوق العاده ای دارد. 

برای این که مردم بتوانند متوجه تغییرات شوند باید وضع موجود را ثبت کنند. باید آن را بنویسند و هر مدت یک بار دور هم دوباره جمع شوند و سرمایه ها را اندازه گیری کنند. این طور علامت گذاری روی خط کش تغییرات (benchmarking) کمک کننده است. اما تحلیل این تغییرات نیازمند آن است که اثر این تغییرات در سرمایه ها را روی وضعیت زندگی مردم به گفتگو بگذاریم. در این مورد بعدا خواهم نوشت.

سعید نوری نشاط 

 

چه کنیم که گروه محلی در باره تغییرات سرمایه های محلی بیشتر بداند

روند یابی و درک بهتر روندها در روستا توسط اعضای گروه محلی روستا یا اعضای شورای  روستا یا دهیار بسیار اهمیت دارد. این بخش در ارزیابی مشارکتی روستا یا PRA به کار می رود. البته کسانی هم که از این ارزیابی استفاده نمی کنند، از این تکنیک روندیابی یا به عبارت دیگری خط زمان روستا بهره می برند. حتی برای محلات شهری هم قابل استفاده است. به هر حال توصیه جدی من این است که تسهیلگران حتما با این تکنیک آشنا باشند. اگر بخواهم به این تکنیک عنوانی بدهم به نظرم خط زمان بیانگر همه این تکنیک نیست. در واقع کاری که انجام می شود این است: روندیابی تغییرات دسترسی به دارایی های اصلی محلی. می توان این روند را برای نیم قرن به دست آورد، هر چند به نظرم ده سال هم کافی است. البته برخی از اتقاقات ممکن است این روند را به بیش از ده سال بکشانند. منعطف باشید. گاهی تغییرات به گونه ای است که مستلزم آن است که اعضای گروه محلی دوره طولانی تری را مورد مطالعه قرار دهند. 

به مثال زیر دقت کنید : 

  • در روستای روزگار، کشاورزی  به واسطه کمبود آب دچار مشکل شد (از سال 1391). برخی به کاشت درختچه‌های پسته روی آوردند (از سال 1395). آب قنات تقریبا خشک شد (1394). اما دوباره از دو سال پیش آب کمی در آن جریان دارد (بهار 1397). قنات لایروبی شد (انتهای 1398) اما هنوز قنات آب کافی ندارد.

هر اتفاقی که برای "آب" به عنوان منبع و دارایی اصلی کشاورزی (به عنوان معیشت اصلی روستا) در این مثال بالا مشخص شده است.  اینک می‌توانیم این اتفاقات را روی خط زمان که از ده سال پیش آغاز می‌شود نشان دهیم. ممکن است یک اتفاق مهم ممکن است یازده سال پیش یا حتی پیشتر رخ داده باشد. حتما روی خط زمان بیاورید. تمام تغییرات مثبت در بالا و تمام تغییرات منفی در پایین. این که می‌گوییم در یک دهه اخیر بدین معنی نیست که خود را دقیق محدود به ده سال گذشته کنیم. آنچه مهم است روند تغییرات است. ممکن است گاهی یکی دو جمله در توصیف سال‌های پیش از آن بنویسید. موارد زیر را بخوانید: 

  • برخی از کشاورزان از روش‌های آبیاری جدید استفاده کرده اند. لازم است به آن اشاره شود.
  • به همه محصولات تازه کشت شده مانند گل محمدی یا زعفران یا پسته دقت داشته باشید.
  • اصولا تغییرات الگوی کشت اهمیت دارد. چه محصولاتی در ده سال پیش کشت می‌شده  و چه محصولاتی در حال حاضر کشت می‌شود. فقط ذکر نام محصول کافی نیست بلکه درصد سطح زیر کشت در ده سال پیش (یا کمتر) و درصد سطح زیر کشت امروز هم اهمیت دارد. لطفا سال آن مشخص باد.
  • درصد دامداران و کشاورزان در ده سال پیش در مقایسه با امروز می‌تواند نشان دهد که کشاورزان و دامداران افزایش یافته‌اند یا کاهش یافته‌اند. همین طور میزان زمین‌های زیر کشت دیم و کشت آبی در طی ده سال گذشته می‌تواند جالب توجه باشد.
  • در خصوص دامداری وضعیت مرتع و هم چاه دامداری اهمیت دارد. به آن توجه خاص داشته باشید. کم شدن مراتع می‌تواند تحت تأثیر خشکسالی باشد.
  • جوانان یکی از منابع و سرمایه‌های روستا هستند، تغییرات مربوط به مهاجرت جوانان از روستا می‌تواند اهمیت داشته باشد. ممکن است خانواده‌هایی از روستا رفته باشند. می‌توانید با درصد یا عدد این تغییرات را روی نمودار نشان دهید.

تسهیلگری که گزارش این جلسه را می‌نویسد دقت کند که باید بتواند این روندیابی تغییرات را به صورت متن بنویسد.

برای اجرای خط زمان به موارد زیر دقت کنید:

کاغذ را روی زمین پهن کنید و همه اعضای کانون دور آن باشند. ماژیک (چند رنگ ماژیک همراه داشته باشید) را به دست مسئول گروه محلی یا یکی از اعضای گروه محلی یا هر کس دیگری که به نقشه روستا مسلط است بسپارید. اول لازم است که یک خط در طول کاغذ بکشند. یک طرف زمان گذشته است و طرف دیگر خط زمان حال است. جایی که زمان حال است، حتما یک پیکان یا فلش بگذارید که مشخص باشد اینجا زمان حال است. می‌توانید بالای آن سال 1399 را بنویسید. حالا در باره روندهای تغییرات و اتفاقات مهم روستا صحبت کنید. اتفاقات مثبت را بالای خط زمان و اتفاقات منفی را پایین خط زمان بنویسید. مثلا اگر اتفاقی سه سال طول کشیده است شروع و پایان آن را با ذکر سال روی خط زمان مشخص کنید و بعد با خطوط روند را نشان دهند و اگر اتفاق منفی است در زیر خط زمان یادداشت کنید. مثلا دوره خشکسالی از سال 1386 تا 1391 طول کشیده است. 1386 را روی خط زمان مشخص کنید. 1391 را روی خط مشخص کنید. حالا بین این دو خط دیگری بکشید که روند را نشان دهد. زیر آن بنویسید: خشکسالی. اگر لازم است که در مورد خشکسالی توضیحی بنویسید حتما یادداشت کنید. اینکه از چه سالی شروع می‌کنید بستگی به میل شرکت کنندگان دارد. در روستایی ما اتفاقات را از صد سال پیش شروع کردیم و در روستای دیگری فقط یک دوره ده ساله را تصویر کرده ایم.

وقتی که این کار به پایان رسید، حالا باید در باره آن گفتگو کنیم. هر چه بیشتر گفتگو کنید بیشتر ممکن است عمق موضوع توسط اعضای گروه محلی یا شرکت کنندگان به ددست آید. صبور باشید. 

به سه پرسش زیر دقت کنید پرسش نخست: در روستایی اشاره کرده اند که در طی ده سال گذشته مصرف مواد مخدر به ویژه تریاک در روستا شدت گرفته است. و همزمان هم اشاره کرده اند که در طی بیست سال گذشته جوانان در روستا باقی نمانده اند و به تدریج از روستا رفته اند همچنین اشاره کرده اند که در طی ده سال گذشته، کشاورزان بیشتر به کاشت گیاهان دارویی روی آورده اند. هر یک از این سه مورد، به کدام یک از سرمایه ها اشاره دارد و چگونه دسترسی به آن سرمایه ها را تحت تأثیر گذاشته است؟  
پرسش دوم: هر اتفاقی که به صورت منفی روستا و منابع آن را تحت تأثیر گذاشته است، حتما یک اثر مثبت یا یک اتفاق مثبت هم به دنبال خود آورده است؟ آیا می توانید مثالی از آن بزنید؟
پرسش سوم: مهم ترین پرسش یا پرسش های ما از امین و اعضای کانون پیشرفت، بعد از آنکه خط زمان کشیده شد و تغییرات و تحولات روستا نسبت به منابع روستا کشیده شد، چیست؟ 

در مورد پرسش نخست باید بگویم که افزایش مصرف مواد مخدر، سرمایه انسانی روستا را تحت تأثیر می گذارد. مهاجرت هم سرمایه انسانی را تحت تأثیر می گذاردد. همچنین استفاده بیشتر از گیاهان دارویی طبیعی، ممکن است که طبیعت منطقه را تحت تأثیر بگذارد. 

در مورد پرسش دوم، مثال بسیار می تواند زد. مثلا همه گیری کرونا در یک روستا، ممکن است باعث همبستگی مردم روستا شده باشد. یا مثلا آمدن سیل در یک روستا، هر چند آسیب زیادی به خانه ها زده است اما با خود خاک حاصلخیز آورده است. 

برای پرسش سوم، باید پرسش هایی طرح کنیم که بیشتر شرکت کنندگان را به عمق اتفاقات و ریشه ها ببرد.

فرایند ترسیم نقشه مشارکتی منابع روستا یا محله

در مسیر کار تسهیلگر، همواره نقطه ای هست که لازم است نقشه مشارکتی منابع روستا یا محله ترسیم شود. دقت کنیم که این نقشه را برای این کشیده نمی شود که تسهیلگر در باره محله بیشتر بداند هر چند که به واسطه انجام آن این اتفاق رخ خواهد داد. نقشه مشارکتی منابع روستا یا محله کشیده می شود برای اینکه مردم محله (یا اعضای گروه پیشرو در محله یا روستا که در اینجا به اختصار به آن کانون می گوییم) در باره منابع خود بیشتر بدانند. 

نکات زیر می تواند برای تسهیلگران قابل توجه باشد. آنها را با دقت بخوانید: 

  • اگر گروهی برای تسهیلگری می روید، لازم است که تقسیم کار داشته باشید. وقتی که تسهیلگران گروهی به روستا یا محله می روند، شایسته است مشخص باشد هر یک از شما چه می کنید. چهار نقش زیر لازم است که مورد توجه قرار گیرد: 
  • تسهیلگر اصلی: یکی از تسهیلگران، نقش تسهیلگر اصلی را ایفا می کند. هدایت اصلی کار و صحبت کردن با اعضای کانون محله یا روستا بر عهده ایشان است. ایشان به دقت درگیر فرآیند تهیه نقشه می شود. البته ماژیک در دست ایشان نیست. در دست یکی از اعضای کانون محله یا روستا است. اما اوست که مرحله به مرحله گام ها را به پیش می برد. تسهیلگر اصلی مسئولیت دارد که در پایان جلسه، صورت جلسه ای را آماده کند یا فرایند نوشتن این صورتجلسه را تسهیل کند و یکی از محلی ها صورت جلسه را آماده کند و همه امضاء نمایند. 
  • تسهیلگر کمکی: یکی از شما در کنار تسهیلگر اصلی، نقش تسهیلگر کمکی را دارید و لازم است که در کنار نقشه منابع روستا، نقشه ذهنی این منابع را ترسیم کند. در اینجا قلم به دست تسهیلگر کمکی است ولی هر آنچه می نویسد با اعضای کانون محله یا روستا چک می کند. این نقشه، تصویر بهتری از دارایی ها یا سرمایه های روستا یا محله به دست می دهد و در کنار نقشه روستا، اثر خود را خواهد داشت. 

  • گزارش نویسی: یکی دیگر از تسهیلگران مسئول نوشتن خاطرات یا  لاگ یا گزارش جلسه است و از همان زمانی که جلسه شروع می شود مشغول نوشتن این لاگ در گوشی موبایل یا لپ تاپ می شود. اگر همان لحظه اتفاقات را ثبت کند بعدا می تواند آن را اصلاح و کامل تر کند و همان بعد از ظهر لاگ را به گروه تسهیلگران ارسال کند.

  • عکس و فیلم: یکی از تسهیلگران هم مسئول گرفتن عکس و حداقل یک فیلم یک دقیقه ای از فرآیند است. نقشه منابع (نقشه جغرافیای منابع)، نقشه ذهنی منابع، روش لاگ نویسی و نیز شیوه عکاسی در زیر نوشته ام. فراموش نکنیم که اگر عکس و فیلم هم توسط خود محلی ها یا اعضای کانون گرفته شود بهتر است تا اینکه تسهیلگر انجام دهد و بعد اگر دوست داشتند برای تسهیلگر هم ارسال کنند. واقع این است که بهتر است مستندسازی توسط خود تسهیلگر رخ دهد. 

  • اگر تنهایی تسهیلگری می کنید، متوجه هر چهار نقش باشید و البته خود اعضای کانون می توانند به شما کمک کنند که از عهده این کارها برآیید. 
    پیش از شروع نقشه کشی، لازم است که مطمئن شویم همه اعضای کانون محله یا روستا آمده اند. دعوت از اعضای کانون چند روز پیش از جلسه صورت گرفته است. اگر حتی یک نفر نیامده است باید منتظر بمانیم  همه اعضای کانون بیایند. باید مطمئن شوید که همه خواهند آمد. اگر کسی غایب است لازم است از مسئول کانون بخواهیم با او تماس بگیرد و علت غیبت یا دیر آمدن را جویا شود با این روحیه مثبت که چه زمانی به جلسه خواهد رسید. اگر فقط مطمئن شدید که آن فرد به هر دلیلی نمی تواند بیاید، جلسه را شروع  می کنیم.

    • وقتی که همه بودند، و خواستید جلسه را شروع کند. این جملات را باید تسهیلگر اصلی خطاب به جمع بیان کند:

      • "مطابق با شیوه کاری ما، یکی از مراحل کاری ما پس از آنکه گروه محلی شکل گرفته است این است که با هم نقشه منابع روستا را بکشیم و در آن مشخص کنیم که منابع روستا چه هستند. البته ممکن است شما پرسش هایی داشته باشید یا مسائلی مطرح باشد که بخواهید در این جلسه در باره آن گفت و شنود کنیم. اگر مسئله ای است که باید در این جلسه صحبت شود، می توانیم پس از کشیدن نقشه به آن بپردازیم."

      • "اما نقشه منابع روستا یا محله چیست."

      • "ما همراه خودمان کاغذهای بزرگی آورده ایم. یکی از کاغذها مخصوص نقشه روستا یا محله است. از شما درخواست داریم نقشه ای از روستا یا محله را روی این کاغذ با ماژیک بکشید. البته شاید لازم نباشد همه جزئیات را در این نقشه وارد کنیم. اما لازم است که نقشه روستا را نشان دهد. بعد هفت دسته منابع زیر را باید در این نقشه مشخص کنیم. همزمان نقشه ذهنی این منابع را روی کاغذ دیگری رسم می کنیم. به هر حال هر کاری که قرار باشد کانون محله یا روستا انجام دهد باید با تکیه بر منابع  و داشته های روستا یا محله باشد. در این صورت شناخت این سرمایه ها و داشته ها مهم است و برای همین این جلسه را به کشیدن این نقشه اختصاص داده ایم. بیایید هر یک از این هفت سرمایه یا دارایی یا داشته را بشناسیم."

      • سرمایه اجتماعی یا دارایی اجتماعی همان همکاری و اعتماد مردم به یکدیگر است. مانند همکاری مردم با هم در ساخت مسجد محله یا روستا. تیم فوتبال جوانان محله هم شکل دیگری از سرمایه اجتماعی در محله است (می توان روی نقشه، محل بازی فوتبال را به عنوان تجسمی از این سرمایه مشخص کرد). هیئت عزاداری است هم شکل دیگری از یک دارایی اجتماعی برای روستا یا محله است. محل هیئت یا حسینیه روستا یا مسیر عزاداری می تواند در نقشه روستا یا محله مشخص گردد. گروه همیار در محله یا روستا یا مثلا صندوق قرض الحسنه در محله یا روستا بخشی از دارایی های اجتماعی هستند.

      • دارایی های انسانی، اشاره به مهارت های موجود افراد  در محله یا روستا دارد. حتما کسانی در اجتماع شما با مهارت هایی آشنا هستند که ممکن است برای پیشرفت و شکوفایی محله یا روستا مفید باشد و بعدها بتوانند با کانون محلی همکاری کنند. این البته کار دشواری است. همه افراد در روستا یا محله را همه نمی‌شناسند و گاه نمی‌دانیم که چه کسانی، چه مهارت‌هایی دارند. اما خوب است که یک بار با دقت آن را مرور کنیم. برخی از دارایی‌های انسانی ممکن است عجیب باشد. مثلا جوانانی هستند که با شبیه‌خوانی آشنا هستند، جوانان دیگری با فعالیت های ورزشی آشنا هستند، ممکن است کسی در روستا یا محله با کتابداری آشنا باشد. یکی ممکن است که سابقه فعالیت های اجتماعی داشته باشد و دیگری ممکن است که درگیر فعالیت های هنری باشد. ممکن است استادکاران بنا، یا معمار یا نقاش یا سایر حرف باشند. خوب است که این موارد در نقشه مشخص شوند.

      • سرمایه طبیعی از جمله سرمایه های مهم هر اجتماعی  است. یادمان باشد که این مهمترین منبع در روستا یا محله می باشد. برخی می گویند در روستاهایی که در مناطق کوهستانی قرار دارند، این سرمایه خود را بهتر نشان می دهد. ولی به واقع روستاها در دل طبیعت واقع هستند و بر اساس منابع موجود در طبیعت است که کشاورزی یا دامداری یا باغداری معیشت اصلی است. در یک روستا یا محله ممکن است یک قنات وجود داشته باشد، در روستا دیگری ممکن است یک رودخانه فصلی وجود داشته باشد. حتی یک کانال آب که از روستا می گذرد ممکن است که نشانی از سرمایه طبیعی داشته باشد. حفظ سرمایه طبیعی وظیفه همه ساکنان اجتماع محلی است. اما باید این سرمایه ها مشخص شوند. برخی از سرمایه های طبیعی مانند انرژی باد یا خورشید نادیده گرفته می شوند و برخی از سرمایه ها در روستاها یا محلات مورد تخریب واقع می شوند (مانند بهره برداری بی رویه از جنگل ها). گیاهان دارویی و گیاهانی که در بیابان می روید ممکن است بخش دیگری از منابع اکولوژیکی روستا باشند که باید فهرست شوند.

      • سرمایه فیزیکی همانا ساختمانها، پل ها، معابر و ... است. البته برخی از ساختمان ها اهمیت بیشتری در روستا دارند و می توانند در فرآیند توسعه و پیشرفت و آبادانی روستا مؤثرتر باشد. در برخی از روستاها، امام زاده ای وجود دارد. در روستا دیگر، یک یا دو مسجد وجود دارد. در روستا دیگری، یک بازارچه ایجاد شده است. مدرسه هم می تواند یک سرمایه فیزیکی به حساب آید. ابنیه تاریخی (مثلا یک مسجد قدیمی) یا یک خانه ارزشمند (باقی مانده از گذشته) می توانند سرمایه فیزیکی باشند.

      • سرمایه فرهنگی همانا همان ارزش ها، گرایش ها مذهبی، حتی کتابخانه روستا یا یک فرد فرهنگی در روستا یا مثلا برگزاری مراسم‌ها در روستا، همانا سرمایه فرهنگی روستا هستند. اینها مواردی هستند که نیاز به حوصله دارد تا بتدریج مردم آنها را کشف کنند (یا متوجه شوند که دقیقا آنها چه سرمایه ای هستند) و در نقشه آنها را مشخص کنید. میراث فرهنگی را هم می توانید یک بار دیگر در اینجا وارد کنید.

      • سرمایه مالی می تواند شکل های مختلف داشته باشد. مواردی نظیر بازار، صندوق قرض الحسنه محلی، پست بانک و گاه شعبه‌های بانک و وجود افراد خیر در روستا یا حتی یک خیریه همه از این دست هستند. ممکن است که موارد دیگری هم در روستا بیابید. وجود یک تیم برای تأمین مالی هم می تواند نوعی سرمایه مالی به حساب آید.

      • سرمایه نهادی یعنی همه نهادهایی که ممکن است در روستا فعال باشند یا دفتر یا اداره ای داشته باشند. این سرمایه بعدها در تحلیل ذی مدخلان هم می تواند مفید باشد. ممکن است در روستا ای هم اصلا نهادها فعالیت نداشته باشند و جایشان خالی باشد.

    • سپس کاغذ را روی زمین پهن کنید و همه اعضای کانون دور آن باشند. ماژیک (چند رنگ ماژیک همراه داشته باشید) را به دست امین یا هر کس دیگری که به نقشه روستا مسلط است بسپارید. اول یک نقشه اولیه باید کشیده شود و سپس برای هر یک از سرمایه یک نشان یا یک راهنما یا یک علامت مشخص کنید که در قسمت راهنمای نقشه بیاید. و بعد سرمایه ها رامشخص کنید. شاید لازم باشد که روی نقشه مشخص کنند که منظورشان چیست. مثلا اگر برای سرمایه نهادی علامتی انتخاب کرده اید و این سرمایه نهادی دهیاری را نشان می دهد، بالای آن علامت لازم باشد بنویسید دهیاری. سعی کنید که نقشه را زیبا بکشند و با خط خوش روی نقشه بنویسند.
  • هر بار که به سرمایه ای اشاره می شود، تسهیلگر کمکی روی کاغذ نقشه ذهنی منابع را ترسیم می کند. در دایره ای در وسط با خط خوش می نویسد منابع اجتماعی و انسانی و اکولوژیکی روستای ...، تاریخ ). و بعد در اطراف این دایره هفت خط برای هفت سرمایه می کشد که هر کدام به یک دایره ختم شود. در این هفت دایره لازم اس که هفت سرمایه را درج کند. مثلا سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی یا منابع طیبعی، یا داشته های نهادی. (واژه های سرمایه، دارایی، داشته و منابع در اینجا یکی است). حول این دایره ها وقتی که به موردی اشاره می کنند، اینجا وارد می شود. شاید لازم باشد که دسته بندی هایی در اینجا صورت گیرد. خواهشم این است که این کار را با دقت انجام دهید. اگر پرسشی داشتید ازمن پبرسید.
  • وقتی که نقشه تمام شد و سرمایه ها مشخص شد و همزمان نقشه ذهنی هم درست شد، یک بار همه را با دقت با اعضای کانون چک کنید. نوشتن صورت جلسه پس از این مرحله است (اگر دستور جلسه دیگری وجود ندارد). در صورتجلسه باید مشخص شود که چه کسانی حاضر بودند و چه کسانی غایب، چه کاری انجام شده است. و همه باید امضاء کنند. متن صورتجلسه و دو نفشه جغرافیایی منابع و نقشه ذهنی منابع نزد امین روستا باقی می ماند شما باید از این نقشه ها و نیز متن صورتجلسه عکس بگیرید. با دقت این کار را بکنید. دوربین موبایل باید عمود به سوژه باشد تا کج و معوج نباشد. باید در عکاسی دقت کنیم. یک عکس دقیق و واضح.
  • در مورد لاگ نویسی یا نوشتن خاطرات این نشست، حتما باید به مکان، زمان و فرآیند کار و حاضران در جلسه و برخی جزئیات کارگاه اشاره شود. گفت و گوهایی که در هنگام کشیدن صورت می گیرد، و نکته های مهم، همه باید نوشته شوند.
  • برای عکاسی هم دقت کنید که از فعالیت، از نقشه ها حتما عکس تهیه کنید. عکس ها باید نشان دهد که افراد در حال کشیدن نقشه هستند. یک عکس هم تسهیلگران گروهی با هم بیاندازند.
  • در پایان جلسه، نوشتن صورتجلسه ضروری است. 
  • یادمان نرود که نقشه ها و نیز صورتجلسه نزد کانون محله یا روستا باقی می ماند. تسهیلگر/تسهیلگران می توانند فقط از آن عکس بگیرند. 
  • حتما پس از کشیدن نقشه، از شرکت کنندگان در جلسه بپرسید که اینک که نقشه دارایی ها یا سرمایه های محله یا روستا را کشیده اند چه حسی دارند؟ آیا از اینکه چنین دارایی ها یا سرمایه هایی را دارند خرسند هستند؟ آیا قبلا به این اندازه به میزان این دارایی ها واقف بوده اند؟ کدام سرمایه از همه سرمایه ها مهم تر است؟ اگر به یک سرمایه اضافه شود، به سرمایه های دیگر هم اضافه می کند. اگر قرار باشد که یک سرمایه تقویت گردد، کدامیک باید در اولویت قرار گیرد. این پرسش ها کمک می کند که ذهن شرکت کنندگان نسبت به سرمایه ها و دارایی های محله یا روستا بازتر شود. 
  •  

سعید نوری نشاط

چگونه فرآیند تدوین چشم انداز محله را تسهیل کنیم

پیش از آن‌که درگیر تدوین چشم‌انداز محله شویم باید تصمیم بگیریم که چه فرآیندی را پیش خواهیم گرفت. اگر محله بزرگ است (و چندین زیر محله دارد) در این صورت، خوب است که برای هر زیر محله چشم‌اندازی داشته باشیم و بعد این‌ها در یک چشم‌انداز جمع‌بندی شود. اگر تعداد گروه‌های محلی زیاد است، می‌توانید از هر گروه، دو یا سه نماینده به جلسه تدوین چشم‌انداز دعوت کنید. بعد چشم‌اندازی که در این گروه حاصل می‌شود، را به میان هر یک از گروه‌ها هم جداگانه ببرید و مطمئن شوید که همین چشم‌انداز محله خواهد بود. اگر محله کوچک است، می‌توانید در یک جلسه چشم‌انداز را کامل کنید. وقتی‌که تصمیم گرفتید که چه روشی خوب است، فراموش نکنید که همین روش باید در متن سند توضیح داده شود. برای همین درجایی قبل از متن چشم‌انداز محله درباره روش، تاریخ و مکان جلسات توضیح خواهید داد. بدین طریق، روش هم مستند خواهد شد.

دقت کنیم که پیش ار ورود به گام تدوین چشم انداز، لازم است که پیش از آن مراحلی از سازمان یابی محلی و اعتمادسازی صورت گرفته شده باشد و گروه های محلی یا کار گروه ها سازمان یافته باشند. 

بعد از آن‌که روش را یافتید، بهترین کاری که برای تدوین چشم‌انداز انجام خواهید داد چنین خواهد بود:

به هر یک از شرکت‌کنندگان یک کاغذ 10 در 30 سانتیمتر (یک‌سوم یک کاغذ آ4) و یک ماژیک بدهید. از آن‌ها بخواهید در طول کاغذ بنویسند.

سپس از شرکت‌کنندگان بخواهید که به آینده بروند. حداقل پنج سال دیگر را تصویر کنند. اگر همه اتفاقات خوب رخ دهد، اگر همه کارهای خوب در محله انجام شود، اگر همه دست‌به‌دست هم دهند، اگر گروه‌ها در محله فعال باشند، اگر بتوانند با هم محله را بسازند، چگونه محله‌ای خواهند داشت. به آن‌ها بگویید که توانایی‌های محله را در نظر بگیرند.

اینک از آن‌ها بخواهید که آنچه را که فکر می‌کنند روی کاغذها بنویسند. تلاش کنند که آنچه نوشته می‌شود با دارایی‌های محله خوانایی داشته باشد. می‌توانید پیوسته به آن‌ها یادآوری کنید.

وقتی‌که کاغذها نوشته شد، آن‌ها را به‌طور مرتب روی دیوار یا وایت برد نصب کنید. یک کاغذ بزرگ (100 در 70 سانتی‌متر آماده داشته باشید) در کنار این کاغذهای نوشته شده داشته باشید. اینک از هر کاغذ نوشته شده، کلیدواژه‌هایی را استخراج کنید. روی کاغذ بزرگ، در وسط یک دایره بکشید و داخل دایره بنویسید: چشم‌انداز محله ... (تاریخ امروز را هم در داخل دایره بگذارید که بعداً فراموش نکنید که این چشم‌انداز چه زمانی تدوین شده است. این دایره در مرکز کاغذ بزرگ است. اینک کلیدواژه‌های استخراج شده از کاغذها را حول دایره چشم‌انداز و بیرون آن یادداشت کنید. می‌توانید با یک فلش از دایره مرکزی را به کلیدواژه یادداشت شده متصل کندی. اگر کلیدواژه‌ای تکرار می‌شود با عدد جلوی کلیدواژه نوشته شده روی کاغذ بزرگ مشخص کنید. پس از آنکه همه کاغذها را خواندید و همه کلیدواژه‌ها را استخراج کردید، و در کاغذ بزرگ نوشتید، اینک نوبت کار روی واژه‌ها می‌شود.

در این مرحله دقت کنید که کلیدواژه‌ها نباید ناظر به یک اقدام یا فعالیت باشند بلکه حاصل اقدام یا فعالیت در بلندمدت هستند. برای مثال روی یکی از کاغذها نوشته شده است: برای مردم محله دوره آموزشی درباره گردشگری گذاشته‌اند. از این جمله دو کلیدواژه استخراج می‌شود: یکی گردشگری و دیگری آموزش. ولی آموزش یک فعالیت است و گردشگری هم یک فعالیت. حاصل گردشگری می‌تواند مردم توانمند باشد، و حاصل آموزش می‌تواند مردم دانا و توانا باشد. از سوی دیگر حاصل فعالیت گردشگری می‌تواند این باشد که محله به‌صورت قطب گردشگری شهر در آمده است. در این صورت محله قطب گردشگری شهر است، مردم توانا، و مردم دانا پیرامون دایره نوشته می‌شود.

درست است که اینک به "آموزش" اشاره نمی‌شود اما فراموش نکنیم که بعداً در راه‌کارها حتماً آموزش به‌عنوان یک راه‌حل مطرح خواهد شد.  دوم اینکه یادمان نرود که چشم‌انداز ناظر به دور است، و لذا جنس واژه‌های آن از جنس وضعیت است و نه فعالیت.

وقتی‌که همه کلیدواژه‌ها استخراج شدند، یک بار شکل به وجود آمده (نقشه ذهنی چشم‌انداز) را با مردم حاضر در جلسه چک می‌کنیم. آیا همه چیز دیده شده است؟ چیزی از قلم نیفتاده است؟ آیا کلیدواژه‌ها به‌دقت استخراج‌شده‌اند؟ بعد که خیالمان راحت شد که این همان است که مردم خواسته‌اند، اینک به سراغ بخش بعدی می‌رویم.

در این بخش، باید جمله چشم‌انداز را بنویسیم. جمله چشم‌انداز می‌تواند عبارتی به شکل زیر باشد:

در سال 1402، مردم محله توانمند و شاد، در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. حمام قدیمی محله بازسازی و هدف گردشگری قرار گرفته است. فضای سبز محله گسترش یافته و قبرستان فعلی به پارک و فضای سبز جهت استفاده‌های محل و مردم شهر تبدیل شده است. آسفالت و جاده‌سازی، مسیر رفت‌وآمد محله، ایاب و ذهاب را برای اهالی ساده نموده است. درمانگاه محله مرکز درمانی مفید و فعال در منطقه گردیده  و به تمامی محل‌های مجاور آماده خدمت‌رسانی است. مدرسه موجود در محله دارای کتابخانه و مجتمع ورزشی است.

البته جمله فوق می‌تواند به لحاظ فنی اشکالاتی داشته باشد اما جمله‌ای بوده است که اهالی بر سر آن توافق کرده‌اند. ممکن است در زیر چشم‌انداز، لازم باشد که برخی از کلمات تعریف شوند.

در محله دیگری، ممکن است که چشم‌انداز کوتاه‌تر باشد:

در سال 1405، محله غلامجان، محله‌ای است پویا، امن و مناسب برای زندگی اهالی آن‌که در آن فعالیت معیشتی، همخوان با هویت تاریخی و فرهنگی محله جریان دارد.

در چشم‌انداز فوق، شاید لازم باشد که واژه‌های "پویا"، "امن" و "مناسب برای زندگی" تعریف شود. شاید حتی لازم باشد که کمی درباره هویت تاریخی و فرهنگی محله در ذیل چشم‌انداز توضیحاتی داده شود.

مشاور مجاز است که برخی از کلمات که بار فنی دارند، در بخش توصیف در زیر چشم انداز وارد کند به شرطی که حتما این موضوع را با نمایندگان محلی در میان بگذارد.

هنگامی‌که چشم‌انداز نهایی شد، شایسته است که تا جایی که ممکن است چشم‌انداز به اشتراک گذاشته شود تا اهالی بیشتری در جریان آن قرار گیرند.

شاید در اینجا موضوع خلاقیت مطرح شود. این که چشم اندازی خلاقانه برای محله تدوین شود. این نیازمند این است که تسهیلگران ما صبوری کنند. با تمام وجود بتوانند بارش افکار را پیاده سازند. چند بار مرور کنند. پرسش اصلی را به شیوه های مختلف مطرح کنند. خسته نشوند. و باور داشته باشند که سرانجام ممکن است ایده ای به ذهن شرکت کنندگان بیاید که از آن استقبال شود.

با آدم های سخت چه کنیم ؟

گاهی پیش می آید که در برخی جلسات، یک نفر بسیار پر حرفی می کند یا اینکه در میان جمع کسی هست که ساکت گوشه ای است و اصلا حاضر نیست که در بارش افکار یا در جریان کار گروهی مشارکتی کند. تسهیلگر باید بداند که با این افراد چه کند.

ذر جریان کارگاه آموزشی آنلاین در خصوص تسهیلگری اجتماع محور که به همت مؤسسه اندیشه و پژوهش طرح هزاره پاسارگاد به مناسبت روز ملی توسعه (از سیزدهم تا بیست و یکم اردیبهشت 1399) و با مربیگری سعید نوری نشاط برگزار شد، همین پرسش فوق از شرکت کنندگان پرسیده شد. شرکت کنندگان در مجموع چنین پاسخ دادند: 

یک. بسیاری از شرکت کنندگان بر این باور بودند که بهتر است به او مسئولیت دهیم یا به عبارتی به او نقشی دهیم تا اگر ساکت است شروع به صحبت کند یا اگر بیش از حد حرف می زند متوجه نقش خودش تا آرام تر شود. گروهی معتقد بودند که باید در کار گروه ها به کار گرفته شوند. دادن نقش به آنان باعث می شود که با آنان تعامل سازنده ای داشته باشیم. معمولا این نقش کمک می کند که انرژی آدم های پر انرژی تخلیه شود و در عین حال به آدم های ساکت کمک می کند که بتوانند مؤثرتر واقع شوند و در این صورت حس نمی کند که از جمع طرد شده است. البته این نقش و مسئولیت باید با توانمندی ها یا علایق او سازگار باشد یعنی بتواند از عهده آن برآید. 

دو. گروه دیگری بر این باور بودند که باید این نقش جایگاه مناسبی داشته باشد و متوجه جایگاهش باشد. در واقع نقش و مسئولیت دادن یک موضوع است و اینکه فرد باور کند که جایگاه مناسبی در میان جمع یا گروه شرکت کنندگان دارد موضوع دیگری است. در واقع این جایگاه ممکن است کمک کند که نگاه و رفتار او تغییر یابد. 

سه. گروه سوم بر این باور بودند که بزرگترها، پیشکسوت ها، و بزرگان جمع هستند که می توانند کمک کنند که این فرد پرحرف کمتر سخن بگوید و این فرد ساکت به حرف در آید. 

چهار. گروهی نیز معتقد بودند که باید سر گفت و شنود با ایشان باز شود و در باره رفتارش صحبت شود. فراموش نکنیم که هنگام صحبت لازم است با مدارا صحبت کنیم. 

پنجم. برخی فکر می کردند که لازم است فقط به او توجه کنیم. این آدم ها به محبت بیشتری نیاز دارند و لذا ضرورت دارد که مورد توجه قرار گیرند. او را از حاشیه به داخل متن می آوریم. پیوسته و دورادور حواسمان به کارهایش است. تلاش می کنیم که ارتباط خوبی با او برقرار کنیم  و حتی اگر لازم شد در جایی بیرون از کارگاه او را تایید می کنیم. البته اگر سخن شان درست نیست، دقت می کنیم که نباید سخن آنها مورد تأیید قرار گیرد. 

ششم. می توانیم مقررات بگذاریم یا روش هایی را به کار ببریم که این فرد پر حرف یا ساکت را به چالش بکشد و او را وارد گود کند تا یا به اندازه سخن بگوید یا اینکه اگر اگر سخن نگفته است لب بگشاید و در بارش افکار یا هر فعالیت دیگری به خوبی شرکت کند. 

هفتم. یک نفر هم معتقد بود که بستگی به شرایط دارد. باید ببینیم که چه شده است که آنان پرحرف یا ساکت هستند. 

هر چند که همه این راه حل ها کمک کننده است اما باور داشته باشید که واقعا آنان آدم سختی نیستند. آنها فقط آدم های متفاوتی هستند و لازم است که این تفاوت را درک کنیم و به آنها احترام بگذاریم و مطابق هر گونه توافقی که با ایشان خواهیم داشت رفتار خواهیم کرد.

 

 

توسعه روستایی ناحیه محور

فرصتی شد که در روزهای دهم و یازدهم آذر ماه نود و هشت در کارگاهی در خصوص توسعه روستایی ناحیه محور - در کنار دوستان بوم پژوهان - حاضر شوم. کارگاه بخشی از یک فرآیند بزرگتر برای تدوین یک سند توسعه روستایی ناحیه محور بود. شرکت کنندگان از بخش های مختلف دولتی، عمومی و غیردولتی بودند و تسهیلگری در چنین کارگاهی بسیار دشوار می نمود. چند موضوع است که در این نوشته کوتاه خاطر نشان خواهم کرد. اینها موضوعاتی است که در کارگاه مطرح شد: 

1- توسعه روستایی ناحیه محور چیست؟ خانم ژنژامبر کارشناس برنامه عمران ملل متحد در ارائه خود در باره توسعه روستایی ناحیه محور آن را چنین تعریف کردند: "برنامه ریزی توسعه با مشارکت ذی نفعان  متعدد و به صورت تلفیقی و یکپارچه در ناحیه مشخصی از سرزمین و اجرای آن با این نگاه که آینده مطلوب در آنجا ایجاد شود و این کار با سرمایه گذاری راهبردی در آن منطقه تأمین گردد." چند نکته در این تعریف اهمیت دارد. یکی اینکه این توسعه نقطه ای نیست. یعنی در یک روستا یا چند روستا رخ نمی دهد بلکه در ناحیه مشخصی از سرزمین برنامه ریزی می شود. وقتی که گفته می شود ناحیه ای مشخصی از سرزمین منظور این است که می تواند در یک حوضه آبخیز باشد که بالادست و پایین دست را با هم در برنامه لحاظ کند، می تواند در یک دشت باشد که مجموعه ای از روستاها به واسطه کشاورزی در آنجا شکل گرفته اند یا اینکه ممکن است در یک منطقه عشایری باشد که ییلاق و قشلاق و میان بند آن را در برگیرد. همچنین در این تعریف آمده است که این برنامه ریزی با مشارکت ذی نفعان رخ می دهد. در واقع یک برنامه بین بخشی یا میان بخشی است یا حتی می تواند یک برنامه فرابخشی با حضور بخش ها باشد. به هر حال وقتی که گفته می شود که این کار با سرمایه گذاری راهبردی در آن منطقه تأمین می گردد منظور این است که همه بخش ها توان و انرژی خود را به کار می گیرند. 

2. تلقی من این است که در چنین برنامه ای حتما مشارکت مردم محلی در آن سرزمین لحاظ می شود. این برنامه نمی تواند برنامه ای بدون در نظر گرفتن مردم باشد. این فقط نهادهای دولتی نیستند که در آن نقش دارند بلکه مردم محلی حتما باید در فرآیند برنامه ریزی و اجرا و پایش و ارزشیابی نقش داشته باشند. با این نگاه این برنامه باید یک برنامه داشته محور باشد یعنی با در نظر گرفتن سرمایه های محلی صورت گیرد. 

3. آنچه که در کارگاه مشاهده کردم این است که هر یک از بخش های دولتی برای خود برنامه ای دارند. برخی از برنامه ها فقط بخشی هستند یعنی اینکه فقط به آنچه که مأموریت دستگاه خودشان است می پردازند. اگر حتی برنامه ای طراحی شده است که در آن دستگاه های دیگر دیده شده است آن برنامه به گونه ای است که باید با مدیریت آن بخش صورت گیرد. اما آنچه که در برنامه ریزی ناحیه محور دیده می شود این است که دست اندرکاران شروع به همکاری نمایند و به گونه ای یک پازل برنامه ای را تکمیل کنند به گونه ای که منابع و توان کارشناسی خود را به اشتراک بگذارند. در بیان این کار ساده است اما در عمل کار دشواری است زیرا نیاز به یک همکاری شبکه ای دارد تا محقق گردد. این همکاری باید به گونه ای باشد که این دست اندرکاران در نشست ها و جلسات متعدد به جایی برسند که بتوانند با هم همکاری کنند. 

4. شاید یک نکته دیگر میزان انعطاف پذیری دستگاه ها در همکاری با هم است. این انعطاف در سطح کلان ممکن است بیشتر باشد. یک وزیر با یک امضاء ممکن است تسهیل کننده یک فرآیند باشد. اما وقتی که در سطوح دولتی به سمت پایین می رویم این انعطاف پذیری کمتر می شود. در واقع در سطوح پایین سلسله مراتب افراد تابع دستورات و اوامر سطوح بالاتر هستند. در این صورت باید طراحی به گونه ای باشد که این انعطاف در سطوح پایین فراهم آید (نیاز به یک فضای توان افزا داریم). در عین حال هر بخش باید خود را آماده کند که این همکاری ها در سطوح پایین تر فراهم آید. 

5. موضوع برنامه ریزی منسجم مبتنی بر همکاری دستگاه ها با هم موضوع تازه ای نیست. این کار در جریان پروژه منارید هم دنبال می شد. دشواری های خاص خود را دارد. دولت برای تسهیل این همکاری کمیته برنامه ریزی را در سطح استان قرار داده است اما به نظر می آید که این همکاری ها در سطح شهرستان جدی تر است و لزوم آن بیشتر احساس می شود. تمرین این انسجام ضرورت دارد و نتیجه هم به این رودی فراهم نمی شود. این تمرین باید پیوسته صورت گیرد. 

6. تأکید بر مشارکت زنان پیوسته در کارگاه تکرار می شد و این موضوع وقتی که بیشتر اهمیت می یابد که به سطح محلی می رسیم. هر چند کارگاه هنوز در مراحل مقدماتی برنامه ریزی بود اما باید این مشارکت ضروری است. در کارگاه زنان مشارکت فعالی داشتند و این جای امیدواری دارد. همین تمرین باید در سطوح پایین تر نیز تمرین شود. 

7. عشایر هم باید دارای جایگاه باشند. این تأکیدی است که دوستان شرکت کننده از سازمان عشایری بر آن اصرار می ورزیدند. آنان دوست نداشتند که عشایر فقط به پیوست واژه روستا تکرار شوند. آنان می خواستند که به طور واقعی عشایر در این برنامه به دقت لحاظ شوند. به علل مختلف، پراکنش عشایر در ایران یکسان نیست و برخی از نقاط فقط دارای تراکم جمعیتی عشایر هستند. رشد شهرنشینی در ایران، تبدیل اراضی به کاربرهای مختلف و جاذبه های زندگی شهری باعث شده است که از جمعیت عشایری بکاهد. مناطقی از ایران همچنان جایگاه عشایر باقی مانده است که بیشتر در زاگرس مرکزی هستند. 

8. هر گونه برنامه ای باید به گونه ای باشد که آب و خاک و تنوع زیستی حفظ شود. حضور نماینده سازمان حفاظت محیط زیست و نیز نماینده سازمان جنگل ها و مراتع در کارگاه کمک کرد که آنان به فراخور مباحث بر حفاظت از منابع طبیعی در کشور تأکید کنند. منابع طبیعی یکی از سرمایه های اصلی روستاییان است و بدون حفاظت پایدار از این منابع نمی توان صحبت از یک برنامه درست نمود. این موضوع دیگری بود که در کارگاه پیوسته مطرح شد. 

9. موضوع گردشگری به عنوان یکی از روش های درآمدزایی برای روستاییان در کنار کشاورزی مطرح شد. در ضمن در جریان این مباحث این موضوع هم طرح شد که باید از میراث روستایی نیز حفاظت نمود. هم بر میراث ملموس تأکید شد و هم بر میراث ناملموس. همچنین در مواردی نیز بر گردشگری اجتماع محور (یا جامعه محور) تأکید شد. 

درس های آموخته - گنجینه ای برای بهبود مستمر

درس های آموخته یا آموزه های یک برنامه / پروژه / اقدام اجتماع محور بخش لاینفک چرخه بهبود مستمر هستند. نخست چرا گفته ام: برنامه یا پروژه یا اقدام. این را از این جهت گفته ام که فرقی نمی کند که شما به عنوان تسهیلگر - وقتی که در یک فرآیند داشته محور درگیر هستید - خواه در یک برنامه اجتماع محور (مانند برنامه توسعه ناحیه محور دهستان...) باشید یا در یک پروژه - مانند پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل های هیرکانی یا در جریان یک اقدام محله محور یا در یک روستا باشید. در هر حال، هم در جریان پایش و هم در جریان ارزشیابی باید دقت کنید که درس های آموخته هر مدت یک بار ثبت و ضبط شوند. ممکن است این درس ها متعلق به شما به عنوان یک تسهیلگر باشد یا ممکن است متعلق به تیم تسهیلگری باشد یا حتی متعلق به گروه محله یا گروه محلی در روستا یا صندوق توسعه روستایی یا صندوق خرد اعتباری. لازم است که در جریان گفت و گوها این درس های مورد بررسی قرار گیرد و یادداشت شود. این درس ها می تواند برای برنامه ریزی بعدی مورد توجه قرار گیرد. این ها بخش مهمی از چرخه بهبود مستمر هستند. 

درس آموخته چیست : درس آموخته یعنی تجارب مثبت و منفی که سبب تغییر نگرش و رفتار در ما به عنوان تسهیلگر یا عضو گروه محلی می شود. تصور کنید که شما در حال عبور از یک کوچه هستید و در یک چاله می افتید و بعد که بیرون می آیید به خودتان می گویید که دیگر حواسم جمع است که در این چاله نیفتم. این درسی است که از این افتادن می گیرید. ممکن است قبل از افتادن در چاله متوجه شوید و مسیر خود را عوض کنید. این هم درس است به شرط آنکه تغییر رفتار دهید. اگر تصمیم بگیرید که هنگام راه رفتن دقت بیشتری به چاله ها کنید این تغییر در نگرش شماست. اگر این درس را جایی بنویسید و هر چند مدت یک بار مرور کنید در این صورت واقعا یک درس شخصی مهم است. اما درس وقتی درس آموزه در یک پروژه یا یک برنامه می شود که آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. در واقع تا زمانی که این درس در ذهن شماست یا فقط برای شخص شماست، تنها ارزش فردی دارد. تنها زمانی برای سازمان یا گروه یا انجمن - یا برای برنامه یا پروژه - یا همکاران در یک اقدام محله محور ارزشمند می شود که آن را با دیگران در میان بگذارید. آنها در باره درس شما بیاندیشند و ممکن است به آنها هم کمک کند. مثالی که زدیم بسیار ساده بود. ممکن است درس ها ویژگی های خاص دیگری داشته باشند. به درس آموخته  زیر دقت کنید: 

محله ما، محله بزرگی است و کار کردن در آن بسیار دشوار. تصمیم گرفتیم آن را واحدهای کوچکتر تقسیم کنیم و به تدریج در آن واحدها کار کنیم تا گروه های کوچک از علاقه مندان یا کسبه را شکل دهیم. از زمانی که به این شیوه عمل کرده ایم موفق تر پیش رفته ایم.

در اینجا مهم است اشاره کنیم که ممکن است این درس آموخته برای تسهیلگری که در یک محله کوچک کار می کند مفید نباشد. هر چند توجه به روح آن یعنی "تقسیم به کوچکتر" ممکن است برای تسهیلگر یک محله کوچک به گونه ای دیگر مفید باشد. برای مثال وقتی که کار گروهی می کند. این نکته را از آن جهت بیان کردم که دقت بیشتری روی درس آموخته ها داشته باشیم. 

 

فواید درس آموخته ها چیست؟

1- کسب تجربیات ارزشمند توسط افراد دیگر (همکاران و هم تیمی ها) در فرآیند کار (اگر این درس ها به اشتراک گذاشته شود یا در جلسات مطرح شود).

2- بهبود فرآیند اجرای فعالیت ها، کاهش زمان و هزینه ها و عوارض احتمالی (اگر این درس آموخته ها هنگام برنامه ریزی مجدد یا برنامه ریزی برای یک فعالیت دیگر مورد توجه قرار گیرد). 

3- جلوگیری از بروز مشکلات مشابه و پرهیز از دوباره کاری ها و سعی و خطا (اگر به درس آموخته ها دقت شود). 

4- تقویت توان تصمیم گیری (اگر جلسات ارزشیابی و تدوین درس آموخته ها پیوسته تمرین شود). 

5- تقویت سازمان فراگیرنده به جای فراگیری سازمانی (اگر درس آموخته ها به اشتراک گذاشته شود و در جایی قرار گیرند که همه اعضای گروه یا برنامه یا سازمان به آن دسترسی داشته باشند و همه به آن توجه کنند). 

 

چگونه یک جلسه را در محله آغاز کنیم! در باره یخ شکنی بیشتر بدانیم

جلسات یا کارگاه‌ها معمولاً با یخ‌شکنی و ایجاد یک فضای صمیمیت آغاز می‌شود. این کاری است که دقیقاً تسهیلگران در کار محلی خود نیز انجام می‌دهند. در همه نشست‌ها و جلسات گفت‌وشنود که در محله به دلایل مختلف برگزار می‌شود، یخ‌شکنی صورت می‌گیرد با این هدف که شرکت‌کنندگان راحت‌تر با هم سخن بگویند. به‌هرحال همواره در نخستین جلسه یا کارگاه یا حتی در یک نشست عادی، همیشه یک جو سنگین بر محیط حاکم است. لازم است که این شرایط تغییر کند. لازم است برای اینکه شرکت‌کنندگان بتوانند راحت سخن بگویند این شرایط تسهیل شود. لازم است که شرایط صمیمی، غیرسنگین و دوستانه گردد. برای این کار باید ذهن شرکت‌کنندگان از تجربه‌های قبلی، از مسائلی که از بیرون با خود دارند، از تنش‌هایی که داشته‌اند یا دارند جدا شوند. آنان نیاز به احساس آرامش دارند. هر کاری که در این وضعیت برای بهبود شرایط و وضعیت روحی شرکت‌کنندگان صورت می‌گیرد به آن یخ‌شکنی می‌گوییم. ممکن است از پرسش‌هایی آغاز کنیم. ممکن است که به‌تدریج با تک‌تک شرکت‌کنندگان ارتباط بگیریم. شاید بتوانیم کاری کنیم که آن‌ها بخندند. حتی ممکن است تصمیم بگیریم که زمان زیادی را به آن اختصاص دهیم. برای اینکه بدانیم چه باید انجام دهیم باید این را دقیقاً مشخص کنیم که هیچ روش مشخص یا توصیه شده‌ای وجود ندارد. باید با توجه به مخاطبان، وقتی‌که در اختیار دارید، جو و محیطی که مشارکت‌کنندگان در آن قرار دارند و با توجه به شخصیت خودتان فعالیت یا کاری را انتخاب کنید. می‌توانید از طنز استفاده کنید یا از یک مباحثه آرام یا بیان یک داستان یا انجام یک بازی کوتاه. جایی هست که حس می‌کنید که شرکت‌کنندگان صمیمی‌تر شده‌اند و حس خوبی دارند. همان‌جا کارگاه یا جلسه را آغاز کنید.

سعید نوری نشاط

رویکرد داشته محور در فعالیت های خیریه

امروز فرصتی شد که با یک فرد خیر صحبت کنم و تازه متوجه شدم که فعالیتهای ساخت‌وساز خیریها کمک پایداری به مردم محلی نمی کند یا اگر هم کمکی باشد، ممکن است موقتی باشد، اگر بدون نیازسنجی پیشرفته باشد و بویژه بدون همراهی و مشارکت مردم محلی ساخته شده باشد، اصولا حکم غریبه ای دارد که ممکن است خوش استقبال باشد؛ساختمان غریبه ای  که ممکن است مدتی مفید باشد، اما روزی از چشمشان بیفتد.

این نکته مهمی است و امیدوارم روزی مورد توجه افراد مسئول در خیریه ها‌ و نیز میان افراد خیر و نیز کارشناسان دولتی قرار گیرد.

الان فکر می کنم که چقدر مفید خواهد بود که انجمن های خیریه با رویکرد اجتماع محور آشنا شوند. آشنایی کارشناسان یا مسئولان انجمنهای خیریه با این رویکرد کمک می کند که در ارائه خدمات یا تأمین مایحتاج بتوانند محلی ها را درگیر کنند، و در این صورت، گروه گیرنده خدمات، دیگر فقط گروه هدف نیستند، بلکه، اگر توان بیش‌تری را به اشتراک بگذارند، خود می توانند در تصمیم سازی مشارکت کنند یا حتی از اینکه فقط هدف واقع شوند، فعال می شوند. به نظرم این پسندیده تر است. 

دقت کنید: داشته محوری محلی می تواند جهت گیری قویتر و پایدارتری به فعالیتهای خیریه ای دهد. البته درک این موضوع می تواند دشوار باشد، چون انجمن خیریه یا فرد خیر از “کمکرسانی” (بویژه ساخت و ساز) لذت می برد یا حس خوبی را تجربه می کند، در حالی که آنکه دریافت می کند، ممکن است مدتی خوشحال باشد اما اگر دریافت کننده خود در کمک رسانی مشارکت کند، آنگاه  او هم آن حس خوب را به عنوان‌ “دهنده” خواهد داشت‌ و هم به عنوان “گیرنده” خوشحال می شود. اما همه ماجرا این نیست. ورود فرد محلی به این فرآیند باعث می شود که حس تعلق نسبت به این فعالیت خیریه ای ایجاد شود و به پایداری این فعالیت یا حفاظت از همان بنا کمک کند. علاوه ب راین، محلی ها می توانند کمک کنند که مسیر بهتری برای کمک رسانی تعریف شود. 

می دانم که برخی از خیریه ها به این رویکرد مجهز هستند. ای کاش همه خیریه ها متوجه این رویکرد شوند.